- بافروغ
- روشن، تابناک، نورانی
معنی بافروغ - جستجوی لغت در جدول جو
- بافروغ
- روشن، تابناک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیرونق، بی پرتو
پرتو، روشنایی، تابش
روشنی، روشنایی، تابش، پرتو
روشنایی، نور
مصحف بندورغ
جوانمرد، مردمانی پاک جامه، جنگی، میهماندار
لایق تحسین
با شکوه و جلال
ریحان
بادروج
بادرنجبویه
بادروج
بالا و زیر، زیر و رو
گیاه خار داری است از تیره مرکبان که شبیه کنگراست. توضیح در بعضی کتب تافروت را مرادف با کنگر و انواع آن دانسته اند
درخور آفرین، لایق تحسین، برای مثال تو تا زادی از مادر بافرین / پر از آفرین شد سراسر زمین (فردوسی۱ - ۳۹۷)
بافر و شکوه، باشوکت وجلال
بی روشنی، بی پرتو، آنچه جلوه و رونقی ندارد
آنکه چیزهای خوش بو می فروشد، عطار، عطرفروش
صد و نهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹ آیه، جحد، عباده
نوعی ریحان با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سرخ رنگ، ریحان کوهی، بادرو، بورنگ، بوینگ، ترۀ خراسانی
دروندان بیدینان ناگروایان پوشانندگان، جمع کافر در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
کسی که انواع تره بار را به صورت عمده و زیاد خرید و فروش می کند
Soulfully
душевно
mit Seele
з душею
z duszą
充满灵魂地
com alma
con l'anima
con alma