بمعنی فروغ تابش و روشنی بود. و نیز شعاع آفتاب و تابش ماه و روشنی چراغ و امثال آن. (آنندراج). فروغ و روشنی و پرتو باشد اعم از روشنی و پرتو آفتاب و ماه و آتش و امثال آن. (برهان) (هفت قلزم) (از ناظم الاطباء). پرتو تابش است خواه از آفتاب و ماه و خواه از آتش. (اوبهی). بمعنی پرتو آفتاب است و ضیاء قمر و ضوء شمع و چراغ. پرتو و تابش خواه از آفتاب و خواه از ماه و آتش و غیره هم. مثال هر دو لغت ابوشکور فرماید: چو بر رویت از پیری افتاد انجوغ نه بینی دگر در دل خویش افروغ. (مجمعالفرس)