- بافرهی
- با شکوه و جلال
معنی بافرهی - جستجوی لغت در جدول جو
- بافرهی
- بافر و شکوه، باشوکت وجلال
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همگی سراسر بتمامی همگی جملگی (برای مونث و جمع آید) : ... چنگیزخان چون از استخلاص سمرقند فارغ شد ممالک ماورا النهر باسرها مضبوط گشت
لایق تحسین
با ادب، ادیب، ادب آموخته، رفیع و بلند مرتبه
روشن، تابناک، نورانی
هر چیز لایق بافتن
بافته بودن انتساج
عمل بازرس تفتیش
صاحب اندیشه نیکو باتدبیر، خردمند، دانشمند
حرکت در راه راست
میوه دادن، حاصل دادن
کار و عمل بازرس، تفتیش
درخور آفرین، لایق تحسین، برای مثال تو تا زادی از مادر بافرین / پر از آفرین شد سراسر زمین (فردوسی۱ - ۳۹۷)
باادب، ادب آموخته، دانا، عاقل
درخور بافتن، لباسی که بافته شده باشد
بازخواست، کیفر، مکافات، مجازات، سزای بدی، بادافراه، بادفراه، پادافراه
نامبارکی، شومی، نحوست، بدبختی، تیره بختی، برای مثال بیانی که باشد به حجت قوی / ز نافرخی باشد ار نشنوی (نظامی۶ - ۱۰۵۹)
فرفره، نوعی اسباب بازی کاغذی سبک و پره دار که بر اثر جریان باد دور خود می چرخد، یرمع، بادفر، پرپره، فرفروک، مازالاق
بادبزن
آنچه با وزش باد دور خود می چرخد
بادبزن
آنچه با وزش باد دور خود می چرخد
سفره دار، چاشنی گیر
آشپز، آنکه کارش پختن خوراک است، طبّاخ، خورشگر، طابخ، مطبخی، خوٰالیگر، پزنده
آشپز، آنکه کارش پختن خوراک است، طبّاخ، خورشگر، طابخ، مطبخی، خوٰالیگر، پزنده
نامیمونی نامبارکی شومی نحوست: که این اختران گر چه فرخ پی اند ز نافخری نیز خالی نیند. (نظامی لغ)، بدبختی تیره بختی: بیانی که باشد به حجت قوی ز نافرخی باشدارنشنوی. (نظامی لغ) مقابل فرخی
عمل بازرس، تفتیش
توانایی نتیجه و محصول دادن، بازده (فیزیک)
روشن، تابناک
Interlacement
Inspection, Scrutiny
Efficiency
переплетение
инспекция , расследование
эффективность
Verflechtung
Inspektion, Untersuchung
Effizienz
переплетення