جدول جو
جدول جو

معنی بافرجن - جستجوی لغت در جدول جو

بافرجن
(فَ جَ)
مبدل پاورنجن و پابرنجن، که خلخال باشد، بمعنی پارنجن. خلخال. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 181). پای برنجن. (ناظم الاطباء). رجوع به پابرنجن و رجوع به خلخال شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بافرین
تصویر بافرین
(دخترانه)
فرین لایق تحسین، درخور آفرین ب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بافیدن
تصویر بافیدن
بافتن، تار و پود را لا به لای هم کردن در پارچه بافی یا قالی بافی و سایر چیزهای بافتنی، چند رشته موی یا نخ را به هم تابیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادران
تصویر بادران
فرشتۀ حرکت دهندۀ باد، برای مثال آدمی چون کشتی است و بادبان / تا کی آرد باد را آن بادران (مولوی - ۳۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بافرین
تصویر بافرین
درخور آفرین، لایق تحسین، برای مثال تو تا زادی از مادر بافرین / پر از آفرین شد سراسر زمین (فردوسی۱ - ۳۹۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالرین
تصویر بالرین
زنی که باله می رقصد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بافروغ
تصویر بافروغ
روشن، تابناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کافرون
تصویر کافرون
صد و نهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹ آیه، جحد، عباده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادرنج
تصویر بادرنج
بالنگ، میوه ای از خانوادۀ مرکبات با طعم شیرین و پوست زبر و ضخیم و زرد رنگ برای تهیه مربا، ترنج، اترج، بادرنگ، بادارنگ، واترنگ، وارنگ، باتس، باتو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باآفرین
تصویر باآفرین
درخور مدح و تمجید، قابل ستایش، برای مثال یکی بزم جوید یکی رزم و کین / نگه کن که تا کیست باآفرین (فردوسی - ۵/۳۳۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بافرهنگ
تصویر بافرهنگ
باادب، ادب آموخته، دانا، عاقل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بافرهی
تصویر بافرهی
بافر و شکوه، باشوکت وجلال
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از بخش حومه شهرستان نائین که در 50 هزارگزی جنوب خاور نایین متصل به شوسۀ نایین به عقدا در جلگه واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 1978 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و میوه و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی و راهش فرعی است، دبستان و مسجدی قدیم دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)، در تاریخ نائین تألیف صدربلاغی آمده است: از دهات معروف مشرق نائین است و آبادیهای حومه آن عبارت است از جید، کشتخوان، پیربداق و علی آباد، قلعه مخروبه ای در بافران است که به قلعه رستم مشهور است، درخت و پایابی نیز هست که معروف است که حضرت رضا (هنگام عزیمت به خراسان) در کنار آن درخت غذا خورده و در آن آب وضو ساخته است، شاه عباس کبیر هم در نذری که کرد که پیاده بخراسان مشرف شود (1010 هجری قمری) تا آنجا که توانسته است از مسیر حضرت رضا راه پیموده است، به امر شاه عباس در اطراف آن درخت صحنی بنا کرده اند، مسجد جامع بافران نیز از آثار قدیمی آن محل است، جمعیت بافران به دو دسته عرب و عجم تقسیم میشود، عربهای آن ازاعراب بنی عامرند و تفنگچیان بافرانی در زمان قاجاریه معروف بوده اند، در هجوم افاعنه بافران مورد قتل عام قرار گرفت، (از تاریخ نایین صدر بلاغی ص 24 - 25)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
مخفف قابل آفرین. درخور آفرین. لایق تحسین. باآفرین، بآفرین. مقابل بنفرین:
سوی گرد گشتاسب شاه زمین
سزاوار گاه آن کی بافرین.
دقیقی.
بدانخانه (آتشکدۀ نوبهار) شدشاه یزدان پرست
فرود آمد آنجا و هیکل ببست
نشست اندر آن خانه بافرین
پرستش همیکرد رخ بر زمین.
دقیقی.
ببست آن در بافرین خانه را
نهشت اندران خانه بیگانه را.
دقیقی.
جهاندار طهمورث بافرین
بیامد کمر بستۀ رزم و کین.
فردوسی.
یکی پور بد سوفرا را گزین
خردمند و پاکیزه و بافرین.
فردوسی.
توتازادی از مادر بافرین
پر از آفرین شد سراسر زمین.
فردوسی.
تبه کرد آن نشان و آن زمین را
ببرد آن بند شاه بافرین را.
ویس و رامین.
لغت نامه دهخدا
دروندان بیدینان ناگروایان پوشانندگان، جمع کافر، درووندان بیدینان ناگروایان پوشانندگان، جمع کافر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادرنج
تصویر بادرنج
بالنگ
فرهنگ لغت هوشیار
دروندان بیدینان ناگروایان پوشانندگان، جمع کافر در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادران
تصویر بادران
حرکت دهنده باد، فرشته ای که باد را حرکت دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالرین
تصویر بالرین
رقاصه، رقصنده باله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بافرین
تصویر بافرین
لایق تحسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بافرهی
تصویر بافرهی
با شکوه و جلال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بافرهنگ
تصویر بافرهنگ
با ادب، ادیب، ادب آموخته، رفیع و بلند مرتبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بافروغ
تصویر بافروغ
روشن، تابناک، نورانی
فرهنگ لغت هوشیار
((فَ تَ))
فرآورده های بلوری مات به صورت ظروف و اشیاء تزیینی نیمه شفاف که از نوعی خاک چینی ساخته شده اند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالرین
تصویر بالرین
((لِ یَ))
رقاصه حرفه ای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بافیدن
تصویر بافیدن
Weave
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بافیدن
تصویر بافیدن
tisser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بافیدن
تصویر بافیدن
weben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بافیدن
تصویر بافیدن
ткати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بافیدن
تصویر بافیدن
tkać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بافیدن
تصویر بافیدن
编织
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بافیدن
تصویر بافیدن
tecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بافیدن
تصویر بافیدن
tessere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بافیدن
تصویر بافیدن
tejer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بافیدن
تصویر بافیدن
ткать
دیکشنری فارسی به روسی