جدول جو
جدول جو

معنی بافرین

بافرین
(فَ)
مخفف قابل آفرین. درخور آفرین. لایق تحسین. باآفرین، بآفرین. مقابل بنفرین:
سوی گرد گشتاسب شاه زمین
سزاوار گاه آن کی بافرین.
دقیقی.
بدانخانه (آتشکدۀ نوبهار) شدشاه یزدان پرست
فرود آمد آنجا و هیکل ببست
نشست اندر آن خانه بافرین
پرستش همیکرد رخ بر زمین.
دقیقی.
ببست آن در بافرین خانه را
نهشت اندران خانه بیگانه را.
دقیقی.
جهاندار طهمورث بافرین
بیامد کمر بستۀ رزم و کین.
فردوسی.
یکی پور بد سوفرا را گزین
خردمند و پاکیزه و بافرین.
فردوسی.
توتازادی از مادر بافرین
پر از آفرین شد سراسر زمین.
فردوسی.
تبه کرد آن نشان و آن زمین را
ببرد آن بند شاه بافرین را.
ویس و رامین.
لغت نامه دهخدا