مخفف قابل آفرین. درخور آفرین. لایق تحسین. باآفرین، بآفرین. مقابل بنفرین: سوی گرد گشتاسب شاه زمین سزاوار گاه آن کی بافرین. دقیقی. بدانخانه (آتشکدۀ نوبهار) شدشاه یزدان پرست فرود آمد آنجا و هیکل ببست نشست اندر آن خانه بافرین پرستش همیکرد رخ بر زمین. دقیقی. ببست آن در بافرین خانه را نهشت اندران خانه بیگانه را. دقیقی. جهاندار طهمورث بافرین بیامد کمر بستۀ رزم و کین. فردوسی. یکی پور بد سوفرا را گزین خردمند و پاکیزه و بافرین. فردوسی. توتازادی از مادر بافرین پر از آفرین شد سراسر زمین. فردوسی. تبه کرد آن نشان و آن زمین را ببرد آن بند شاه بافرین را. ویس و رامین.
مخفف قابل آفرین. درخور آفرین. لایق تحسین. باآفرین، بآفرین. مقابل بنفرین: سوی گرد گشتاسب شاه زمین سزاوار گاه آن کی بافرین. دقیقی. بدانخانه (آتشکدۀ نوبهار) شدشاه یزدان پرست فرود آمد آنجا و هیکل ببست نشست اندر آن خانه بافرین پرستش همیکرد رخ بر زمین. دقیقی. ببست آن در بافرین خانه را نهشت اندران خانه بیگانه را. دقیقی. جهاندار طهمورث بافرین بیامد کمر بستۀ رزم و کین. فردوسی. یکی پور بد سوفرا را گزین خردمند و پاکیزه و بافرین. فردوسی. توتازادی از مادر بافرین پر از آفرین شد سراسر زمین. فردوسی. تبه کرد آن نشان و آن زمین را ببرد آن بند شاه بافرین را. ویس و رامین.
نام شهری است. (آنندراج). نام شهرکی است بیک روزه راه بمغرب حماه. (دمزن). نام شهری از شام در نزدیکی حماه. (ناظم الاطباء). وعامه آن را بعرین نامند. شهر نیکویی است میان حلب وحماه از جهت مغرب. (از معجم البلدان) (مراصد الاطلاع). از بلاد مشهور فلسطین باشد رجوع به نزهه القلوب چ 1331 لیدن ج 3 ص 271 شود. نام قصبۀ کوچکی است در بین حلب و حماه که در جانب شمال حماه واقع گشته زمانی قصبۀ معموری بوده و بمناسبت قلعه و باغ و باغچه ها شهرت داشته در جنگهای صلیبی حایز اهمیت بوده و رفته رفته به انحطاط گراییده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2) ، فاخته بود. (اوبهی) (حاشیۀ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی). رجوع به خشین و خشین سار شود
نام شهری است. (آنندراج). نام شهرکی است بیک روزه راه بمغرب حماه. (دِمزن). نام شهری از شام در نزدیکی حماه. (ناظم الاطباء). وعامه آن را بعرین نامند. شهر نیکویی است میان حلب وحماه از جهت مغرب. (از معجم البلدان) (مراصد الاطلاع). از بلاد مشهور فلسطین باشد رجوع به نزهه القلوب چ 1331 لیدن ج 3 ص 271 شود. نام قصبۀ کوچکی است در بین حلب و حماه که در جانب شمال حماه واقع گشته زمانی قصبۀ معموری بوده و بمناسبت قلعه و باغ و باغچه ها شهرت داشته در جنگهای صلیبی حایز اهمیت بوده و رفته رفته به انحطاط گراییده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2) ، فاخته بود. (اوبهی) (حاشیۀ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی). رجوع به خشین و خشین سار شود
دهی است از بخش حومه شهرستان نائین که در 50 هزارگزی جنوب خاور نایین متصل به شوسۀ نایین به عقدا در جلگه واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 1978 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و میوه و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی و راهش فرعی است، دبستان و مسجدی قدیم دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)، در تاریخ نائین تألیف صدربلاغی آمده است: از دهات معروف مشرق نائین است و آبادیهای حومه آن عبارت است از جید، کشتخوان، پیربداق و علی آباد، قلعه مخروبه ای در بافران است که به قلعه رستم مشهور است، درخت و پایابی نیز هست که معروف است که حضرت رضا (هنگام عزیمت به خراسان) در کنار آن درخت غذا خورده و در آن آب وضو ساخته است، شاه عباس کبیر هم در نذری که کرد که پیاده بخراسان مشرف شود (1010 هجری قمری) تا آنجا که توانسته است از مسیر حضرت رضا راه پیموده است، به امر شاه عباس در اطراف آن درخت صحنی بنا کرده اند، مسجد جامع بافران نیز از آثار قدیمی آن محل است، جمعیت بافران به دو دسته عرب و عجم تقسیم میشود، عربهای آن ازاعراب بنی عامرند و تفنگچیان بافرانی در زمان قاجاریه معروف بوده اند، در هجوم افاعنه بافران مورد قتل عام قرار گرفت، (از تاریخ نایین صدر بلاغی ص 24 - 25)
دهی است از بخش حومه شهرستان نائین که در 50 هزارگزی جنوب خاور نایین متصل به شوسۀ نایین به عقدا در جلگه واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 1978 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و میوه و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی و راهش فرعی است، دبستان و مسجدی قدیم دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)، در تاریخ نائین تألیف صدربلاغی آمده است: از دهات معروف مشرق نائین است و آبادیهای حومه آن عبارت است از جید، کشتخوان، پیربداق و علی آباد، قلعه مخروبه ای در بافران است که به قلعه رستم مشهور است، درخت و پایابی نیز هست که معروف است که حضرت رضا (هنگام عزیمت به خراسان) در کنار آن درخت غذا خورده و در آن آب وضو ساخته است، شاه عباس کبیر هم در نذری که کرد که پیاده بخراسان مشرف شود (1010 هجری قمری) تا آنجا که توانسته است از مسیر حضرت رضا راه پیموده است، به امر شاه عباس در اطراف آن درخت صحنی بنا کرده اند، مسجد جامع بافران نیز از آثار قدیمی آن محل است، جمعیت بافران به دو دسته عرب و عجم تقسیم میشود، عربهای آن ازاعراب بنی عامرند و تفنگچیان بافرانی در زمان قاجاریه معروف بوده اند، در هجوم افاعنه بافران مورد قتل عام قرار گرفت، (از تاریخ نایین صدر بلاغی ص 24 - 25)
نفرین شده. ملعون. گجستک: ایستاده بخشم بر در او این بنفرین سیاه روخ چکاد. حکاک (ازلغت فرس اسدی چ اقبال ص 106). شغاد آن بنفرین شوریده بخت بکند از بن آن خسروانی درخت. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1740). بجایی که گرسیوز بدنشان گروی بنفرین و مردم کشان سر شاه ایران بریدند خوار بیامد به آن جایگه شهریار. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 5 ص 1380)
نفرین شده. ملعون. گجستک: ایستاده بخشم بر در او این بنفرین سیاه روخ چکاد. حکاک (ازلغت فرس اسدی چ اقبال ص 106). شغاد آن بنفرین شوریده بخت بکند از بن آن خسروانی درخت. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1740). بجایی که گرسیوز بدنشان گروی بنفرین و مردم کشان سر شاه ایران بریدند خوار بیامد به آن جایگه شهریار. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 5 ص 1380)