بندی آهنی که بر گردن یا دست و پای زندانیان می بستند، برای مثال چون خانۀ بیگانه ش آشنا شد / خو کرد در این بند و زاولانه (ناصرخسرو - ۲۲۹)، حلقه و زنجیری که به پای اسب و استر می بستند، بخو، گیسوی پیچیده
بندی آهنی که بر گردن یا دست و پای زندانیان می بستند، برای مِثال چون خانۀ بیگانه ش آشنا شد / خو کرد در این بند و زاولانه (ناصرخسرو - ۲۲۹)، حلقه و زنجیری که به پای اسب و استر می بستند، بخو، گیسوی پیچیده
بالان. دهلیزخانه. (برهان قاطع) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 192) (آنندراج). حکیم سنایی به قوام الدین نوشته است: تخت و تاج خواص در بالای علیین منتظر قدر اوست، در بالانۀ اسفل السافلین چکار دارد؟ (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 192) (فرهنگ جهانگیری).
بالان. دهلیزخانه. (برهان قاطع) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 192) (آنندراج). حکیم سنایی به قوام الدین نوشته است: تخت و تاج خواص در بالای علیین منتظر قدر اوست، در بالانۀ اسفل السافلین چکار دارد؟ (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 192) (فرهنگ جهانگیری).
مرکّب از: بالان، نعت فاعلی از بالیدن و هاء، نموکننده. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 192)، بالان. (ناظم الاطباء) ، جوال. (فرهنگ رشیدی) (از شعوری ج 1 ص 192)، قسمی از جوال. (ناظم الاطباء)، کیسه مانند بزرگ دهن گشادی است که در آن بار ریخته روی چارپا گذارند و نام دیگرش گاله است. (فرهنگ نظام)، قسمی از جوال باشد که چیزها در آن کنند. (آنندراج) (برهان قاطع)، گاله. (فرهنگ جهانگیری)، ضراطمّی، بالۀ سطبر برآمده. (منتهی الارب) : چون... در سپوختم اندر.... ش تمام دیدم...فراخ به مانند باله ای. ادیب صابر (از شعوری) (از ضیاء)، ، توشه دان. (آنندراج) (ناظم الاطباء)، انبان. (مهذب الاسماء) ، قاروره. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
مُرَکَّب اَز: بالان، نعت فاعلی از بالیدن و هاء، نموکننده. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 192)، بالان. (ناظم الاطباء) ، جوال. (فرهنگ رشیدی) (از شعوری ج 1 ص 192)، قسمی از جوال. (ناظم الاطباء)، کیسه مانند بزرگ دهن گشادی است که در آن بار ریخته روی چارپا گذارند و نام دیگرش گاله است. (فرهنگ نظام)، قسمی از جوال باشد که چیزها در آن کنند. (آنندراج) (برهان قاطع)، گاله. (فرهنگ جهانگیری)، ضُراطِمّی، بالۀ سطبر برآمده. (منتهی الارب) : چون... در سپوختم اندر.... ش تمام دیدم...فراخ به مانند باله ای. ادیب صابر (از شعوری) (از ضیاء)، ، توشه دان. (آنندراج) (ناظم الاطباء)، انبان. (مهذب الاسماء) ، قاروره. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
دانا یانه هشیارانه بخردانه همچون عاقلان خردمندانه: دیوانه ... آغاز سخن عاقلانه کرد چنان که مردم را گمان افتاد که وی بهتر گشت از دیوانگی. خردمندانه، زیرکانه، عاقل وار
دانا یانه هشیارانه بخردانه همچون عاقلان خردمندانه: دیوانه ... آغاز سخن عاقلانه کرد چنان که مردم را گمان افتاد که وی بهتر گشت از دیوانگی. خردمندانه، زیرکانه، عاقل وار
محلی که در آن مال التجاره نگه دارند، انبار، کیسه ای که خریدار اشیاء خریده را در آن جای دهد، بسته های کالا، چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند
محلی که در آن مال التجاره نگه دارند، انبار، کیسه ای که خریدار اشیاء خریده را در آن جای دهد، بسته های کالا، چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند