معنی باشیده - جستجوی لغت در جدول جو
باشیده
(دَ / دِ)
بوده.
ادامه...
بوده.
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر بالیده
بالیده
(دخترانه)
رشد و نمو کرده
ادامه...
رشد و نمو کرده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر باشنده
باشنده
حاضر، موجود، ساکن، مقیم، آرام گیرنده
ادامه...
حاضر، موجود، ساکن، مقیم، آرام گیرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر باشیدن
باشیدن
باشیدَن
بودن، ماندن، ایستادن، اقامت داشتن
ادامه...
بودن، ماندن، ایستادن، اقامت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بالیده
بالیده
نموکرده، افزوده، تنومند و بزرگ شده
ادامه...
نموکرده، افزوده، تنومند و بزرگ شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر پاشیده
پاشیده
ریخته شده، پراکنده شده
ادامه...
ریخته شده، پراکنده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بخشیده
بخشیده
داده، عطاشده، عفوشده
ادامه...
داده، عطاشده، عفوشده
فرهنگ فارسی عمید
پاشیده
اسم پاشیدن، پراگنده متفرق بر افشانده منثور، ریخته ریخته شده فرو ریخته
ادامه...
اسم پاشیدن، پراگنده متفرق بر افشانده منثور، ریخته ریخته شده فرو ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بخشیده
بخشیده
عطا شده، مبذول، موهوب
ادامه...
عطا شده، مبذول، موهوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر باشنده
باشنده
ساکن مقیم آرام گیرنده، جمع باشندگان
ادامه...
ساکن مقیم آرام گیرنده، جمع باشندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر باشیدن
باشیدن
ایستادن
ادامه...
ایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بالیده
بالیده
نمو کرده، بلند شده
ادامه...
نمو کرده، بلند شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بالیده
بالیده
((دِ))
نمو کرده، رشد یافته
ادامه...
نمو کرده، رشد یافته
فرهنگ فارسی معین
تصویر بخشیده
بخشیده
((بَ دِ))
عطا شده، عفو شده
ادامه...
عطا شده، عفو شده
فرهنگ فارسی معین
تصویر پاشیده
پاشیده
((دِ))
پراکنده، متفرق، ریخته، ریخته شده
ادامه...
پراکنده، متفرق، ریخته، ریخته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویر باشنده
باشنده
موجود، ساکن، حاضر
ادامه...
موجود، ساکن، حاضر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر پاشیده
پاشیده
Spattered, Splashy, Splattered
ادامه...
Spattered, Splashy, Splattered
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
éclaboussé, éclaboussant
ادامه...
éclaboussé, éclaboussant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
sıçramış, sıçrayan
ادامه...
sıçramış, sıçrayan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
튀긴 , 튀는
ادامه...
튀긴 , 튀는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
跳ねた , 跳ねる , 飛び散った
ادامه...
跳ねた , 跳ねる , 飛び散った
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
ספוג , מטפטף , ספוג
ادامه...
ספוג , מטפטף , ספוג
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
छींटे , छींटे मारने वाला , छींटे हुए
ادامه...
छींटे , छींटे मारने वाला , छींटे हुए
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
cipratan, percik, terciprat
ادامه...
cipratan, percik, terciprat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
กระเซ็น , กระเซ็น
ادامه...
กระเซ็น , กระเซ็น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
брызгающийся , брызгающий , забрызганный
ادامه...
брызгающийся , брызгающий , забрызганный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
besprenkeld, spetterend, gespetterd
ادامه...
besprenkeld, spetterend, gespetterd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
salpicado, salpicante
ادامه...
salpicado, salpicante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
schizzato, schizzante, spruzzato
ادامه...
schizzato, schizzante, spruzzato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
salpicado, salpicante
ادامه...
salpicado, salpicante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
溅的 , 溅起的 , 溅到的
ادامه...
溅的 , 溅起的 , 溅到的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
spryskany, pryskający, obryzgany
ادامه...
spryskany, pryskający, obryzgany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
розбризканий , бризкаючий , забризканий
ادامه...
розбризканий , бризкаючий , забризканий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
bespritzt, spritzend
ادامه...
bespritzt, spritzend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
matone, mfululizo, iliyomwagika
ادامه...
matone, mfululizo, iliyomwagika
دیکشنری فارسی به سواحیلی