جدول جو
جدول جو

معنی باسلیق - جستجوی لغت در جدول جو

باسلیق
سیاهرگی که بمحاذات محور بازو در زیر جلد قرار دارد و حجیم تر از سیاهرگ قیفال است و بدو سیاهرگ زند اسفل و میانی تقسیم میشود. این سیاهرگ مسیرش در زیر پوست در 3، 1 فوقانی بازو با چشم کاملا مشهود است شاهرگ دست
فرهنگ لغت هوشیار
باسلیق
شاهرگ بازو، سیاهرگ بزرگی در بازو که در قدیم از آن خون می گرفتند
تصویری از باسلیق
تصویر باسلیق
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باسلیقه
تصویر باسلیقه
باذوق، کسی که کارهایش آراسته، مرتب و خوشایند است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باسلیقون
تصویر باسلیقون
زیره کرمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسلیقگی
تصویر باسلیقگی
سلیقه داشتن، پاکیزگی در کار، سلیقه، بخرج دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشلیق
تصویر باشلیق
سردار سالار
فرهنگ لغت هوشیار
سیاهرگی که بمحاذات محور بازو در زیر جلد قرار دارد و حجیم تر از سیاهرگ قیفال است و بدو سیاهرگ زند اسفل و میانی تقسیم میشود. این سیاهرگ مسیرش در زیر پوست در 3، 1 فوقانی بازو با چشم کاملا مشهود است شاهرگ دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشلیق
تصویر باشلیق
سردار، سالار
فرهنگ فارسی معین
حلوائی که از نشاسته و شکر یا نشاسته و شیره انگور درست کنند و در میان جوز و یا بادام نهند و برشته کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسلق
تصویر باسلق
نوعی شیرینی که با نشاسته، شکر و مغز گردو به شکل لوله درست کرده و به نخ می کشند، باسدق، فراته
فرهنگ فارسی عمید
((لُ))
نوعی شیرینی که با نشاسته و شکر و مغز گردو به شکل لوله درست می کنند و به نخ می کشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسلیقن
تصویر بسلیقن
ریحان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسقاق
تصویر باسقاق
ماءمور محلی مالیات (ایلخانان مغول)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باطلاق
تصویر باطلاق
ترکی مرداب زمین یا آبی راکد که پای در آن فرو رود، لجنزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادلیس
تصویر بادلیس
(پسرانه)
کنایهاز همیشه مست، نام شهری درکردستان (نگارش کردی: بادهلس)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بارلیف
تصویر بارلیف
حجاری بر جسته
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی (معنی لغوی آن پادشاه بزرگ است غیاث) شاهرگ دست شاهمار درافسانه های یونان: سوسمار پردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با سلیقه
تصویر با سلیقه
با ذوق، آراسته و مرتب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باتلاق
تصویر باتلاق
ترکی مرداب آبگند ترکی مرداب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاثلیق
تصویر جاثلیق
ترسابد مهتر ترسایان یکی از درجات روحانیت مسیحیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسلیک
تصویر بوسلیک
گوشه ای در دستگاه نوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادلیج
تصویر بادلیج
نوعی توپ که با گلوله و باروت پر کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باسقاق
تصویر باسقاق
در دورۀ ایلخانان مغول، مامور محلی مالیات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باتلاق
تصویر باتلاق
باطلاق، پهنه زمینی که به علت نداشتن راه زه کشی، رطوبت در آن اشباع شده، به حالت سست و اسفنجی در آمده، گاه تمام یا بخشی از آن را آب فراگرفته، یا گیاهانی بر آن روییده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوسلیک
تصویر بوسلیک
((سَ))
نام یکی از آهنگ های موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاثلیق
تصویر جاثلیق
((ثِ))
پیشوای ترسایان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باتلاق
تصویر باتلاق
زمین پرگل و لای که عبور از آن دشوار است، آبگند، لجن زار، مرداب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاثلیق
تصویر جاثلیق
رئیس روحانی نصاری، عالم و عابد ترسان، پیشوای عیسوی، رئیس اسقف ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از با سلیقه
تصویر با سلیقه
Tasteful, Tastefully
دیکشنری فارسی به انگلیسی
со вкусом , со вкусом
دیکشنری فارسی به روسی
смачний , зі смаком
دیکشنری فارسی به اوکراینی
有品味的 , 有品味地
دیکشنری فارسی به چینی