معنی بازپرداختن - جستجوی لغت در جدول جو

بازپرداختن(مُ بَ رَ)

لغت نامه دهخدا

باز پرداختن

فارغ شدن از امری، کاری را پایان دادن
خالی کردن

فرهنگ فارسی عمید

واپرداختن

خالی کردن، فارغ شدن از چیزی

فرهنگ فارسی عمید

بازانداختن

(مَ)

دور انداختن. بدور افکندن، پرسش مکررو سؤال مکرر. (ناظم الاطباء). بازپرسی:
که بر من از فلک امسال ظلمها رفته است
که هم فلک خجل آید ببازپرس جواب.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 53).
، بجای مستنطق برگزیده شده است. (واژه های نوفرهنگستان ایران) ، مؤاخذه. گرفت و گیر.
- روز بازپرس، بمعنی روز پرسش. (آنندراج). روز قیامت.
، یادداشت. (ناظم الاطباء) ، تحقیق و تنقیح و استفسار بدقت و غور تمام. (آنندراج). تفحص، ملاحظۀ مکرر، امتحان. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

ساز پرداختن

(چِلْ لَ / لِ نِ شَ / شِ تَ)

ساز نواختن. ساز زدن. ساز ساختن:
مغنی بگو قول و پرداز ساز
که بیچارگان را تویی چاره ساز.
حافظ (از آنندراج)

لغت نامه دهخدا

واپرداختن

(غُ چَ/ چِ شُ دَ)

خالی کردن. فارغ کردن:
ولیک امشب شب درساختن نیست
امید حجره واپرداختن نیست.
نظامی.
- رخت واپرداختن، ترک گفتن. خالی کردن:
گفت از این درگذر بهانه مساز
باغ بفروش و رخت واپرداز.
نظامی.
، تفرغ. (تاج المصادر بیهقی)

لغت نامه دهخدا

وا پرداختن

خالی کردن (خانه سرای و غیره) : (بصد هزار زبان گفت در رخم پیری که این نه جای قرار است خیر وا پرداز خ) (کمال اسماعیل 102)

فرهنگ لغت هوشیار

ساز پرداختن

نواختن ساز ساز زدن

فرهنگ لغت هوشیار

باز پرداختن

پایان دادن کاری، امری را بانجام رسانیدن

فرهنگ لغت هوشیار

باز پرداخت

جبران، قسط

معنی بازپرداختن - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما