معنی باز پرداختن باز پرداختن فارغ شدن از امری، کاری را پایان دادنخالی کردن تصویر باز پرداختن فرهنگ فارسی عمید
ساز پرداختن ساز پرداختن ساز نواختن. ساز زدن. ساز ساختن: مغنی بگو قول و پرداز ساز که بیچارگان را تویی چاره ساز. حافظ (از آنندراج) لغت نامه دهخدا
بازپرداختن بازپرداختن پایان دادن کاری. امری را به انجام رسانیدن. تمام کردن امری: باز پرداختن داستانی، کلامی، نقل کردن آن: چون که بانوی هند با بهرام بازپرداخت این فسانه تمام. نظامی. زآن نوحه گری چو بازپرداخت با زید عتاب گونه ای ساخت. نظامی (الحاقی). لغت نامه دهخدا
وا پرداختن وا پرداختن خالی کردن (خانه سرای و غیره) : (بصد هزار زبان گفت در رخم پیری که این نه جای قرار است خیر وا پرداز خ) (کمال اسماعیل 102) فرهنگ لغت هوشیار