جدول جو
جدول جو

معنی واپرداختن

واپرداختن
خالی کردن، فارغ شدن از چیزی
تصویری از واپرداختن
تصویر واپرداختن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با واپرداختن

واپرداختن

واپرداختن
خالی کردن. فارغ کردن:
ولیک امشب شب درساختن نیست
امید حجره واپرداختن نیست.
نظامی.
- رخت واپرداختن، ترک گفتن. خالی کردن:
گفت از این درگذر بهانه مساز
باغ بفروش و رخت واپرداز.
نظامی.
، تفرغ. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا

وا پرداختن

وا پرداختن
خالی کردن (خانه سرای و غیره) : (بصد هزار زبان گفت در رخم پیری که این نه جای قرار است خیر وا پرداز خ) (کمال اسماعیل 102)
وا پرداختن
فرهنگ لغت هوشیار

بازپرداختن

بازپرداختن
پایان دادن کاری. امری را به انجام رسانیدن. تمام کردن امری: باز پرداختن داستانی، کلامی، نقل کردن آن:
چون که بانوی هند با بهرام
بازپرداخت این فسانه تمام.
نظامی.
زآن نوحه گری چو بازپرداخت
با زید عتاب گونه ای ساخت.
نظامی (الحاقی).
لغت نامه دهخدا

ناپرداخته

ناپرداخته
ادانشده. تأدیه نشده. کارسازی نشده، تمام نشده. ناقص. نابساخته. که ساخته و پرداخته نشده. نامرتب. غیرمهیا. آماده نشده، صیقل نخورده. که جلادار و صاف و شفاف نیست
لغت نامه دهخدا

ناپرداختنی

ناپرداختنی
نپرداختنی. که قابل پرداختن نیست. که قابل کارسازی و تأدیه نیست. که ادا کردنی نیست
لغت نامه دهخدا

نپرداختن

نپرداختن
پرداخت نکردن. نکول. مقابل پرداختن، توجه نکردن. التفات ننمودن. اعتنا نکردن. رجوع به پرداختن شود
لغت نامه دهخدا