- بازخورد
- انعکاس
معنی بازخورد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیشکش، سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
رهاورد، تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، عراضه، بلک، لهنه
رهاورد، تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، عراضه، بلک، لهنه
مراجعت
بسیار سال معمر سالخورده
تابخورده پیچیده مجعد
گیاهی خودرو با ساقه های راست و خاردار و گل های بنفش که برگ آن مصرف دارویی دارد، کنگر سفید، خاراسپید، خارسپید، سپیدخار، اقتنالوقی، شوکة البیضا، برای مثال گر به گرد گنج بادآورد گردم فی المثل / آن ز بختم خار «بادآورد» گردد درزمان (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۴۵)
پرنده ای به اندازۀ پرستو به رنگ خاکستری و حنایی
به هم برخوردن، تصادف کردن، مصادف شدن، رو به رو شدن، برای مثال بیامد که خواهد ز گردان نبرد / نگهبان لشکر بدو بازخورد (فردوسی - ۴/۳۱)
وا خوردن، یا وا خورد نداشتن، نخورد نداشتن
((خَ))
فرهنگ فارسی معین
مزایای قانونی ای که یک کارگر یا کارمند پس از مدتی خدمت در یک سازمان یا شرکت دریافت می کند و از ادامه کار در آن سازمان دست می کشد
سالخورده
Regurgitation
регургитация
Regurgitation
регургітація
regurgitacja
regurgitação
rigurgito
regurgitación
régurgitation
regurgitatie
การสำรอก
regurgitasi
ارتجاعٌ
הֲקָאָה
regurgitasyon
উল্টানো