جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بازخورد

بازآورد

بازآورد
پیشکش، سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
رَهاوَرد، تُحفه، اَرمَغان، سَفته، نورَهان، نَوراهان، نَوارَهان، راهواره، عُراضه، بِلَک، لُهنه
بازآورد
فرهنگ فارسی عمید

بازآورد

بازآورد
ره آورد. (آنندراج). پیشکش و هدیه که کوچک به بزرگ میدهد. (ناظم الاطباء) :
جز فغان و نالۀ دلسوز نیست
در فراق دوست بازآورد دل.
اسیری لاهیجی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

بادآورد

بادآورد
گیاهی خودرو با ساقه های راست و خاردار و گل های بنفش که برگ آن مصرف دارویی دارد، کَنگَر سِفید، خارِاِسپید، خارِسِپید، سِپیدخار، اَقتِنالوقی، شوکَة البیضا، برای مِثال گر به گرد گنج بادآورد گردم فی المثل / آن ز بختم خار «بادآورد» گردد درزمان (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۴۵)
بادآورد
فرهنگ فارسی عمید

باز خوردن

باز خوردن
به هم برخوردن، تصادف کردن، مصادف شدن، رو به رو شدن، برای مِثال بیامد که خواهد ز گُردان نبرد / نگهبان لشکر بدو بازخورد (فردوسی - ۴/۳۱)
باز خوردن
فرهنگ فارسی عمید