جدول جو
جدول جو

معنی بازخرید

بازخرید((خَ))
مزایای قانونی ای که یک کارگر یا کارمند پس از مدتی خدمت در یک سازمان یا شرکت دریافت می کند و از ادامه کار در آن سازمان دست می کشد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بازخرید

بازخریدن

بازخریدن
از نو خریدن، دوباره خریدن، چیز فروخته را دوباره خریدن، کسی را با دادن پول از قید و بند یا اسیری رهانیدن
بازخریدن
فرهنگ فارسی عمید

بادخرید

بادخرید
دهی است از دهستان حومه بخش تکاب شهرستان مراغه که در 6هزارگزی شمال تکاب و 2هزارگزی خاور راه ارابه رو تکاب بصائین دژ در دره قرار دارد. هوایش معتدل و سالم است. دارای 204 تن سکنه میباشد که بزبان کردی سخن میگویند. آبش از چشمه و محصولش غلات، بادام، حبوبات، کرچک و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی اهالی جاجیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

بازخریدن

بازخریدن
خریدن. ابتیاع کردن. از نو خریدن فروخته را: و به هر شهر کس ببردندی و خط بیاع بدان عرض کردندی بسود بازخریدندی ناگشاده. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 146) ، مراجعه. دیگربار دیدن. رفتن بدیدار آن که از تو دیدن کرده است. مقابل دیدار کردن، از نو رسیدگی کردن بحساب. کنترل، معاینه (طبیب)
لغت نامه دهخدا

بازیلید

بازیلید
مؤسس یکی از مکاتب فلسفی و مذهبی اسکندریه معروف بهمین نام، این مسلک توسط اولیای گنوستیکی نشو ونما گرفت، رجوع به ایران در زمان ساسانیان، تألیف کریستنسن، ترجمه رشید یاسمی ص 57 شود
لغت نامه دهخدا

بازاریا

بازاریا
تصغیر بازاری است و این دلیل بر این است که الف برای تصغیر هم می آید کذا فی القنیه، (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا