جدول جو
جدول جو

معنی بازجست - جستجوی لغت در جدول جو

بازجست
بازجستن، جستجو، تجسس، پژوهش
تصویری از بازجست
تصویر بازجست
فرهنگ فارسی عمید
بازجست
(لَ)
پژوهش. فحص. تجسس: چون بازجستی نبود کار و حال او (حسنک) را انتقامها و تشفی ها رفت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 177 چ فیاض ص 180).
مخور آب ناآزموده نخست
به دیگر دهانی کن آن بازجست.
نظامی.
، کسی که درخور بازداشت و توقیف است: و هر که بازداشتنی بود فرمود تا حبس کردند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 981)
لغت نامه دهخدا
بازجست
استفسار، پژوهش، تفحص، جستار، کاوش، مطالبه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
کار و عمل بازرس، تفتیش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازرسته
تصویر بازرسته
رهاشده، رهایی یافته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
بازگرد، برگشتن از جایی، مراجعت، عود، بازگشتن، بازگردیدن، برگشتن، برگشتن از جایی، مراجعت کردن، کنایه از توبه کردن، از کاری دست برداشتن، منصرف گشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جازیست
تصویر جازیست
نوازندۀ آلت موسیقی جاز، خوانندۀ موسیقی جاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازالت
تصویر بازالت
سنگ آتش فشانی دانه ریز و تیره رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازگفت
تصویر بازگفت
بازگفتن، بازگو کردن، تکرار سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازجستن
تصویر بازجستن
دوباره جستن، جستجو کردن، وارسی کردن، برای مثال کسی کز او هنر و عیب بازخواهی جست / بهانه ساز و به گفتارش اندر آر نخست (رشیدی - لغتنامه - بازجستن)
فرهنگ فارسی عمید
(مُ یَ فَ)
مطالبه. طلاب. (منتهی الارب) ، محجور
لغت نامه دهخدا
(مُ ءَ فَ)
تفحص نمودن:
همان دادۀ خویش را بازجست
کمربند ایرانیان کرد سست.
نظامی (از آنندراج) (ارمغان آصفی).
لغت نامه دهخدا
تصویری از باز جست
تصویر باز جست
تجسس، پژوهش
فرهنگ لغت هوشیار
هموند سازمان نازی عضو حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان هیتلری، آنکه به نازیسم معتقد است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازجستن
تصویر بازجستن
تفحص نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
مست متکبر: بنده آن نازمستانم که ازیاقوتشان خنده نازک میتراود نکته موزون میچکد. (طالب آملی)، شخص ظریف و لطیفه گو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باتیست
تصویر باتیست
نوعی پارچه نخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازالت
تصویر بازالت
مرمر سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازجای
تصویر بازجای
ماوی، مکان، مستقر، باقیمانده، من بعد، بازگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازخاست
تصویر بازخاست
قیامت، رستخیز، حشر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرستن
تصویر بازرستن
نجات یافتن، رها شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
عمل بازرس تفتیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
مراجعت، رجعت، ارتجاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازشست
تصویر نازشست
((زِ شَ))
انعامی که به کسی به پاداش هنرنمایی وی دهند، جایزه، پیشکشی که نزدیکان شاه و امیر به وی تقدیم کنند هنگامی که وی هدف یا شکاری را با تیر زند یا درنده ای را به دست خود بکشد، برخلاف حق چیزی را از کسی گرفتن، باج سبیل
فرهنگ فارسی معین
یکی از سنگ های آذرین که دارای سختی نسبتاً زیاد است. رنگ آن سیاه و لبه بریدگی هایش کند است. این سنگ در دستگاه شش وجهی و متبلور می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
عمل بازرس، تفتیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
((گَ))
برگشت از جایی، مراجعت، رجوع از آهنگی به آهنگ مناسب دیگر (موسیقی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازگفت
تصویر بازگفت
((گُ))
اعتراض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باددست
تصویر باددست
((دَ))
ولخرج، اسراف کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
مراجعت، مراجعه، مرجوع، توبه، رجعت، عطف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باسیست
تصویر باسیست
Bassist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
Reappearance, Retraction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
Inspection, Scrutiny
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باسیست
تصویر باسیست
басист
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
повторное появление , отзыв
دیکشنری فارسی به روسی