- بازجست
- بازجستن، جستجو، تجسس، پژوهش
معنی بازجست - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تفحص نمودن
دوباره جستن، جستجو کردن، وارسی کردن، برای مثال کسی کز او هنر و عیب بازخواهی جست / بهانه ساز و به گفتارش اندر آر نخست (رشیدی - لغتنامه - بازجستن)
تجسس، پژوهش
مراجعت، مراجعه، مرجوع، توبه، رجعت، عطف
مراجعت، رجعت، ارتجاع
عمل بازرس تفتیش
نجات یافتن، رها شدن
قیامت، رستخیز، حشر
ماوی، مکان، مستقر، باقیمانده، من بعد، بازگشت
مرمر سیاه
نوعی پارچه نخی
کار و عمل بازرس، تفتیش
بازگفتن، بازگو کردن، تکرار سخن
سنگ آتش فشانی دانه ریز و تیره رنگ
نوازندۀ آلت موسیقی جاز، خوانندۀ موسیقی جاز
بازگرد، برگشتن از جایی، مراجعت، عود، بازگشتن، بازگردیدن، برگشتن، برگشتن از جایی، مراجعت کردن، کنایه از توبه کردن، از کاری دست برداشتن، منصرف گشتن
مست متکبر: بنده آن نازمستانم که ازیاقوتشان خنده نازک میتراود نکته موزون میچکد. (طالب آملی)، شخص ظریف و لطیفه گو
هموند سازمان نازی عضو حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان هیتلری، آنکه به نازیسم معتقد است
عمل بازرس، تفتیش
یکی از سنگ های آذرین که دارای سختی نسبتاً زیاد است. رنگ آن سیاه و لبه بریدگی هایش کند است. این سنگ در دستگاه شش وجهی و متبلور می شود
((زِ شَ))
فرهنگ فارسی معین
انعامی که به کسی به پاداش هنرنمایی وی دهند، جایزه، پیشکشی که نزدیکان شاه و امیر به وی تقدیم کنند هنگامی که وی هدف یا شکاری را با تیر زند یا درنده ای را به دست خود بکشد، برخلاف حق چیزی را از کسی گرفتن، باج سبیل
رهاشده، رهایی یافته
Bassist
Reappearance, Retraction
Inspection, Scrutiny
басист
повторное появление , отзыв
инспекция , расследование
Bassist
Wiederauftauchen, (DE) Zurücknahme
Inspektion, Untersuchung