- بارخدا
- باراله خدای متعال، پادشاه بزرگ، خداوند مولی صاحب
معنی بارخدا - جستجوی لغت در جدول جو
- بارخدا
- خداوند، خدای بزرگ، پادشاه بزرگ،
برای مثال بارخدایی که از او شاکرند / بارخدایان جهان سربه سر (امیرمعزی - ۲۸۷)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باراله خدای متعال، پادشاه بزرگ، خداوند مولی صاحب
یعنی ای خدای بزرگ
ر (بارید بارد خواهد بارید ببار بارنده باران باریده بارش باراندن بارانیدن) فرود آمدن باران برف تگرگ و مانند آن
آنچه می بارد آنچه بشکل قطرات آب فرو ریزد
بار انداز
حمل کردن بار، چیدن بار
خورجین، جای بار
میوه دار باثمرمثمر (درخت)، آبستن حامله، مخلوط با فلز کم بها مغشوش نبهره. یا زبان باردار. زبانی که قشر سفیدی بر روی آن بندد و علامت تخمه باشد
منسوب به باربد آهنگ ساخته باربد
خرجین جوال، صراحی (شراب)
سالخداه. دارای شرف خداوند شرف، نیکبخت سعادتمند، صاحب السنه
لقب مولا حضرت امیرالمومنین علی (ع)
کنایه از غم، غصه، اندوه، اندیشۀ روزگار
خواربار، مواد اولیه برای تهیۀ خوراک انسان
آبستن، برای مثال اگر مار زاید زن باردار / به از آدمی زادۀ دیوسار (سعدی۱ - ۶۸) ، میوه دار مثلاً درخت باردار، حامل بار
آنکه اجازۀ شرفیابی به حضور پادشاه را بخواهد
ناخدا، هدایت کننده و فرمانده ملوانان کشتی، کشتیبان
فرود آمدن قطره های آب، دانه های برف یا تگرگ از آسمان، فروریختن چیزی مانند باران
جای بار، هر چه در آن کالا یا باری می گذارند، خورجین، جوال
ابری که باران از آن بیاید، هر چیزی که مانند باران فرو ریزد
ملاح کشتیبان ناوخدا
میوه دار، آبستن، حامله
صاحب باغ
حاصلخیز، بارور
بارخانه، بارانداز
Pelt, Rain
Pregnant
обрушиваться , дождить