جدول جو
جدول جو

معنی بادینان - جستجوی لغت در جدول جو

بادینان
(پسرانه)
منان، نام عشیرهایی معروف در کردستان، نام منطقه ای در کردستان، یکی از لهجه های زبان کردی (نگارش کردی: بادینان)
تصویری از بادینان
تصویر بادینان
فرهنگ نامهای ایرانی
بادینان
ده کوچکی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند، در 36هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع است، سرزمینی است کوهستانی با آب و هوائی معتدل و 20 تن سکنه، آبش از قنات و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو است، مزارع اسپرک، زینسان، میان، سیان، پورک، کلاته غلام و حاجی قربان جزء همین ده است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باریزان
تصویر باریزان
(دخترانه)
رواج، برکت (نگارش کردی: باژان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بابیلان
تصویر بابیلان
(دخترانه)
لفظ نوازش دختر کوچک از روی محبت (نگارش کردی: بابیلان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باژیلان
تصویر باژیلان
(دخترانه)
محل وزش باد، قبیله ایی از کردها که در اطراف خانقین سکونت دارند (نگارش کردی: باژیلان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باریکان
تصویر باریکان
(پسرانه)
دماغه کوه (نگارش کردی: باریکان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باریسان
تصویر باریسان
(پسرانه)
نام قبیله ایی ازکردها (نگارش کردی: باسان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بادشنام
تصویر بادشنام
باد سرخ، نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، بادرو، سرخ باد، بادر، بادژ، باد دژنام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بابیزان
تصویر بابیزان
بادبیزن، بادزن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادیان
تصویر بادیان
رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد، رازیان، وادیان، والان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم، برهلیا
بادیان ختایی: در علم زیست شناسی میوۀ درختی بومی شرق آسیا و شبیه آلش با گل های زرد که میوه اش مصرف دارویی دارد
بادیان رومی: گیاهی از خانوادۀ چتریان، با برگ های باریک خوش بو شبیه شبت، گل های سفید و چتری، تخم های ریز، سبز رنگ و معطر، جوشاندۀ تخم آن در طب استعمال می شود، در نفخ معده، دل درد، سوء هضم، تشنج، ضعف قوای دماغی، درد سینه و بواسیر نافع است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندیوان
تصویر بندیوان
بندی بان، زندانبان، نگهبان بندیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادنجان
تصویر بادنجان
بادمجان، میوۀ گرد یا دراز گیاهی، به رنگ سیاه یا بنفش با کلاهی سبز که مصرف خوراکی دارد، گیاه یک سالۀ این میوه با برگ های پهن و گل های ریز بنفش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادمجان
تصویر بادمجان
میوۀ گرد یا دراز گیاهی، به رنگ سیاه یا بنفش با کلاهی سبز که مصرف خوراکی دارد، گیاه یک سالۀ این میوه با برگ های پهن و گل های ریز بنفش
فرهنگ فارسی عمید
عبدالمعزبن علی بن عبداﷲ بن یحیی بن ابی ثابت الفارسی مکنی به ابوالفتح الهروی از روات بود و در باشینان اقامت داشت و در جمادی الاولی سال 549 هجری قمری درگذشت، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
منسوب به باشینان، از قرای هرات، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
قریه ای است به موصل در مشرق نینوی. (از تاج العروس). این نام در معجم البلدان و مراصد الاطلاع بصورت باشمنایا ضبط شده است. در حالیکه یاقوت صاحب معجم البلدان منسوب بدان را باشمنانی ضبط میکند. رجوع به باشمنایا شود
لغت نامه دهخدا
رشته کوهی است در مغرب خونسار که از جنوب شرقی بکوههای دالان و حوازدان و سفیدکوه و قمشه متصل گردیده و پس از آن در همان امتداد کوه دمبالار و کوههای بوانات کشیده شده قلۀمرتفع آن در جنوب آباده موسوم به بل 4320 گز است
لغت نامه دهخدا
از قرای مالین در نواحی هرات، (از معجم البلدان) (مرآت البلدان ج 1 ص 160)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
اسب تیز و تندرو. (آنندراج). اسب تندرفتار و تیزرو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 36هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقعست، منطقه ای است کوهستانی با آب و هوائی معتدل و 20 تن سکنه، آبش از قنات و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو می باشد، مزارع اسپرگ، زینسان، میان، سیامی پورک، کلاته غلام و حاجی قربان جزو این ده است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)، اندازه کننده باده و شراب، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بادیان)
بادیانه. تخمی است دوائی، بعربی آنرا شمار و رازیانج گویند. گرم و خشک است در دوم. (آنندراج). تخم نباتی است بلندتر از زرعی، ساقش مربع و برگش باریک و خوشبو و گلش مایل بسپیدی و آن را انیسون گویند. مصلح ضرر چائی ختائی است که استعمال و شرب آن متداول شده. (انجمن آرا). گیاه معطری از طایفۀ چتریان که رازیانه نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 180 شود. رازیانج. (محمود بن عمر ربنجنی) (بحر الجواهر). بادتخم. وادیان. (شعوری از اختیارات). رازیانه. (محمود بن عمر ربنجنی) (بحر الجواهر). چارتخم:
نیست مرا وقت ضعیفی هنوز
بشکندش این شکر و بادیان.
ناصرخسرو.
(تر آن) گرم است بدرجۀ دوم و خشک بدرجۀ اول و خشک (آن) گرم و تر باشد سده را بگشاید و ادرار کند و رطوبتها را بگدازد و بادها را بشکند و آب او اندر چشم کشند چشم را روشن کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
از تیره ماگنولیاسه، منبتش چین، هند، فیلیپین، ژاپن و آمریکای شمالیست، قسمت قابل مصرف، میوه و مادۀ مؤثره، اسانس، رجوع به کارآموزی داروسازی ص 200 شود، اسم تازی رازیانج است و بفارسی رازیانه گویند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باسیتان
تصویر باسیتان
برج و بارو و دیوار قلعه
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره چتریان که دو ساله یا پایاست رازیانه و آن دارای انواع است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبادیان
تصویر قبادیان
کواتان کوادان نام شهری در خراسان بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بندیوان
تصویر بندیوان
زندانبان نگاهبان بندیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادلجان
تصویر بادلجان
بادنجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادمجان
تصویر بادمجان
بادنجان
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته بادنگان باتنگان گیاهی از تیره بادنجانیان که اصلش از هندوستان است. میوه اش درشت و بیضوی و دراز اندام یا گرد که برنگ بنفش متمایل بسیاه و سفید و گاهی زرد و قرمز دیده میشود ولی میوه خوراکی آن همیشه بنفش سیاه رنگ است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادیانت
تصویر بادیانت
دیندار متدین دین دار بادین مقابل بی دیانت بی دین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد عنان
تصویر باد عنان
تیز تک تنها برای اسپ به کار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد خان
تصویر باد خان
بادخانه، بادگیر، گذرگاه باد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باایمان
تصویر باایمان
مؤمن، باعقیده، مقابل بی ایمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادمجان
تصویر بادمجان
((دِ))
بادنجان، گیاه یک ساله از تیره بادمجانیان دارای میوه ای با پوست ضخیم، بنفش تیره به شکل دراز یا کروی، پخته آن مصرف خوراکی دارد، باتنکان، بادنکان
بادمجان دور قاب چین: کنایه از آدم چاپلوس، متملق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بندیوان
تصویر بندیوان
((بَ دِ))
بندی بان، زندان بان
فرهنگ فارسی معین