جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با باریکان

باریکان

باریکان
دهی است از دهستان جم بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 66 هزارگزی شمال خاور کنگان کنارراه عمومی کنگان به پشتکوه در جلگه واقع است، هوایش معتدل و دارای 485 تن سکنه میباشد، آبش از قنات و محصولش غلات، خرما و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی اهالی گلیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است جزء دهستان وسط بخش طالقان شهرستان طهران که در 3 هزارگزی جنوب مرکز بخش و یک هزارگزی جنوب راه فرعی شهرک به صمغآباد قرار دارد، منطقه ای است سردسیر با 286 تن سکنه، صنایع دستی اهالیش قالیچه و گلیم، و کرباس بافی وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

بامیکان

بامیکان
تلفظ کهن بامیان، ناحیتی است میان غور و غزنه و کابل، (حاشیۀ پورداود بر ج 2 یشت ها ص 326) :بلخ رود از کوه اپارسن به بامیکان می آید، (حاشیه پورداود بر ج 2 یشت ها ص 326)، و رجوع به بامیان شود
لغت نامه دهخدا

باغیکان

باغیکان
دهی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت که در 85 هزارگزی جنوب خاوری راه مالرو کروک به سبزواران واقع است و51 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

تاریکان

تاریکان
مُرَکَّب از: تاریک + ’َان’، پسوند زمان، مانند: بامدادان، صبحگاهان، سحرگاهان، چاشتگاهان) بهنگام تاریکی، (ترجمه دیاتسارون ص 364) رجوع به ’آن’ در همین لغت نامه و حاشیۀ برهان قاطع چ معین (آن) شود
لغت نامه دهخدا

بریکان

بریکان
دو برادر بودند از فارسان و شجاعان عرب نام یکی بارِک و دیگر بُرَیک. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا