جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بندیوان

بندیوان

بندیوان
در اصل بندی بان بود بمعنی کسی که نگهبان قیدیان باشد و عوام در لفظ و معنی غلط کرده اند که بجای باء موحده واو میخوانند و بجای بندی که بمعنی اسیر است بندیوان را به معنی قیدی و اسیر گویند. (آنندراج) (غیاث). زندان بان و نگهبان بندیان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). سجّان. حدّاد. زندانبان. دوستاق بان
لغت نامه دهخدا

بادینان

بادینان
منان، نام عشیرهایی معروف در کردستان، نام منطقه ای در کردستان، یکی از لهجه های زبان کردی (نگارش کردی: بادینان)
بادینان
فرهنگ نامهای ایرانی

زندخوان

زندخوان
خوانندۀ کتاب زند، پیشوای زردشتی، کنایه از بلبل، هرپرندۀ خوش آواز
زندخوان
فرهنگ فارسی عمید

بندیخانه

بندیخانه
زندان که ترجمه سجن است. (آنندراج). زندان. بندخانه. (فرهنگ فارسی معین) :
ز بندی خانه چشمم که جسته
که زنجیرش سراپا رنگ بسته.
محمدقلی سلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا