- بادسار
- متکبر معجب بانخوت
معنی بادسار - جستجوی لغت در جدول جو
- بادسار
- سبک سر، سبک مغز، مغرور، متکبر،
برای مثال باده ای کز وی جدا گردد بخیل از رادمرد / باده ای کز وی شود پیدا حکیم از بادسار ، سبک، بی وقار(سوزنی - ۱۸۱)
- بادسار
- متکبر، بانخوت، گردنکش، سبکسر، بی وقار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سبکسری، باد سری
سبک سری، غرور، تکبر
متمول، ثروتمند
هر غذائی که نفخ بیاورد
بیدستر
سگ آبی، حیوانی پستاندار از راستۀ جوندگان با سر گرد، گوشهای کوچک، پاهای پرده دار، دم پهن پوست لطیف و موهای خرمایی که در آب به خوبی شنا می کند و در کنار رودخانه ها به طور دسته جمعی خانه های محکم دو طبقه برای خود می سازند، در زیر شکمش غده ای معروف به جند بیدستر یا خایۀ سگ آبی قرار دارد که در طب قدیم به کار می رفت، سگ لاب، بیدستر، قندس، ویدستر، سقلاب، سمور آبی، بیدست، هزد
آماده و مهیا
بادسار، سبک سر، سبک مغز، مغرور، متکبر، سبک، بی وقار
آنمومتر
بر آوردن نیاز، سر آغازدیدن، دگر رنگی، خواب رفتن پای
پستانداری از راسته جوندگا که نسبه بزرگ است و بوزن 2 کیلوگرم میرسد. موهای بدنش زیباست و بهمین مناسب شکار میشود. پاهای خلفیاش پرده دار است و برای شنای حیوان مورد استفاده قرار میگیرد. بادستر بتر و بر بی دست و پا (ی) آنکه دست و پا ندارد، بیعرضه بی کفایت، بی قوت بیزور
بیدستان
پرنده و هر چیز که صاحب بال باشد، دارای بال
(مبهمات) فلان بهمان. یا با ستار و بیستار. فلان و بهمان
بافنده جولاه نساج
صاحب و مالک باغ
سنگین خود دار متین وزین موقر باوقر مقابل بی وقار بی وقر
پارسی تازی گشته باز دار
دیرنده
اسبی که رنگ آن بسرخی گراید بور
دارای قیمت، قیمتی
حرکت دهنده باد، فرشته ای که باد را حرکت دهد
پرده ای است که بر تیر کشتی می بندند، خیمه کشتی
مغرور و متکبر
فرانسوی باد مرگ باد سوزان که از رپیتوین (جنوب) آمریکا به سوی اپاختر (شمال) می وزد
نوعی از بیماری مقعد و بینی، جمع بواسیر
میوه دار باثمرمثمر (درخت)، آبستن حامله، مخلوط با فلز کم بها مغشوش نبهره. یا زبان باردار. زبانی که قشر سفیدی بر روی آن بندد و علامت تخمه باشد