جدول جو
جدول جو

معنی بادسر

بادسر
بادسار، سبک سر، سبک مغز، مغرور، متکبر، سبک، بی وقار
تصویری از بادسر
تصویر بادسر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بادسر

بادسر

بادسر
بادسار. صاحب نخوت و گردنکش و متکبر. (برهان). خداوند نخوت و گردنکش و متکبر. (ناظم الاطباء). بانخوت. معجب. متکبر. (فرهنگ سروری). خودبین:
مرا پیش کاوس بردی نوان
یکی بادسر نامور پهلوان.
فردوسی.
بادسر خاکسار خواهد بود
بادخور خاکخوار خواهدبود.
اوحدی.
رجوع به باد شود. ج، بادسران. (شرفنامۀ منیری). مغروران. گردنکشان:
ما که و اختیار چه کاین شجره ست آن ِ ما
بد پسران خانه کن بادسران سرسری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

بادسری

بادسری
عجب، تکبر، خودخواهی، برای مِثال آنکه در او بادسری راه کرد / هم به پریدن سرش آگاه کرد (امیرخسرو۱ - ۱۱۶)، گردنکشی
بادسری
فرهنگ فارسی عمید

بادسار

بادسار
سبک سر، سبک مغز، مغرور، متکبر، برای مِثال باده ای کز وی جدا گردد بخیل از رادمرد / باده ای کز وی شود پیدا حکیم از بادسار (سوزنی - ۱۸۱)، سبک، بی وقار
بادسار
فرهنگ فارسی عمید