- بادآورده
- آنچه باد آن را بیاورد، کنایه از چیزی که مفت و بی زحمت به دست آید
معنی بادآورده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه را که باد حمل کرده اکثر باد آورد، چیزی که آسان بدست آمده باشد باد آورده را باد می برد
گیاهی خودرو با ساقه های راست و خاردار و گل های بنفش که برگ آن مصرف دارویی دارد، کنگر سفید، خاراسپید، خارسپید، سپیدخار، اقتنالوقی، شوکة البیضا، برای مثال گر به گرد گنج بادآورد گردم فی المثل / آن ز بختم خار «بادآورد» گردد درزمان (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۴۵)
مبتلی به (اذیما) شدن ورم کردن باستسقای لحمی گرفتار شدن
گیاهی خاردار از تیره مرکبیان و از دسته لوله گلی ها و از جنس خار تاتاری (در حقیقت گونه ای از خار تاتاری است)، این گیاه یکساله است و در اکثر نقاط زمین خصوصا آسیا و اروپای مرکزی میروید و گلهایش در تداوی مورد استعمال دارند خار مقدس شوک مبارک مبارک دیکنی شوقت اوتی شوکه المبر که باذ آورد، کنگر خر، نام عام گونه های مختلف گیاهان خاردار تیره مرکبیان از نوع خارخسک و غیره، نوایی است از موسیقی
((وَ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی است خاردار و سفید رنگ با ساقه راست و برگ های بزرگ پوشیده از تار و گل های سفید، سرخ یا بنفش، نوایی است از موسیقی
بالا برده برافراشته، پرورده تربیت شده، بیرون کشیده مستخرج، پیدا شده ظاهر شده، افراشته -6 تعمیر شده مرمت گشته اصلاح شده، تمام شده مکمل، انباشته پر شده، قبول شده پذیرفته شده و انجام یافته (حاجت و تقاضای کسی)
بالابرده شده، روا شده، پرورده، بنای مرتفع، برای مثال به درگاه شاه آفریدون رسید / برآورده ای دید سرناپدید (فردوسی - ۱/۱۱۱) ، آنکه زیردست پادشاهی یا بزرگی پرورش یافته و به مرتبۀ بلند رسیده
پیشکش، سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
رهاورد، تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، عراضه، بلک، لهنه
رهاورد، تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، عراضه، بلک، لهنه
Inflated
надутый
aufgeblasen
надутий
nadmuchany
inflado
gonfiato
inflado
gonflé
opgeblazen
menggelembung
منتفخٌ
फूला हुआ
מנופח
부풀어 오른
پھولا ہوا