جدول جو
جدول جو

معنی باجسری - جستجوی لغت در جدول جو

باجسری
شهری بعراق عرب... هوای آن (طریق خراسان از اعمال عراق عرب) مانند بغداد است اما بسبب بسیاری نخلستان بعفونت مایل است وشهرهای باجسری و شهرابان که دختری ابان نام از تخم کسری ساخته. (نزههالقلوب چ لیدن ج 3 صص 42- 43)
لغت نامه دهخدا
باجسری
(جِ)
منسوبست به باجسرا. (سمعانی). رجوع به باجسرا شود: و مجاهدالدین ایبک دواتدار که سرلشکر خلیفه بود و ابن کر پیشتر میان بعقوبه و باجسری لشکرگاه ساخته بودند. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادساری
تصویر بادساری
سبک سری، غرور، تکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
کار و عمل بازرس، تفتیش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازاری
تصویر بازاری
از مردم بازار، تاجر،
کنایه از متداول در بازار یا در بین تودۀ مردم مثلاً لهجۀ بازاری،
کنایه از بی کیفیت، کنایه از بدون ارزش هنری، مبتذل مثلاً رمان بازاری،
کنایه از بی ادب، بی ظرافت، کنایه از در معرض دید همه،
مانند افراد بازاری، مقتصدانه مثلاً چقد بازاری فکر می کرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوجاری
تصویر بوجاری
پاک کردن غلات از سنگریزه و خار و خاشاک به وسیلۀ غربال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باکتری
تصویر باکتری
موجود زندۀ تک سلولی با شکل های مختلف کروی، بیضی، میله ای و مارپیچی و دارای سیتوپلاسم و هسته که بعضی از انواع آن برای انسان، جانوران و گیاهان مضر و بیماری زاست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باربری
تصویر باربری
کار و شغل باربر، بار بردن، حمل و نقل، بنگاهی که به حمل و نقل کالا و بار می پردازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاجاری
تصویر قاجاری
مربوط به قاجار مثلاً دورۀ قاجاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باحوری
تصویر باحوری
روز بسیار گرم، شدت گرمای تموز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باختری
تصویر باختری
مربوط به باختر، غربی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادسری
تصویر بادسری
عجب، تکبر، خودخواهی، برای مثال آنکه در او بادسری راه کرد / هم به پریدن سرش آگاه کرد (امیرخسرو۱ - ۱۱۶)، گردنکشی
فرهنگ فارسی عمید
شیخ ابراهیم بن محمد بن احمد باجوری (بیجوری) شافعی (1198 - 1277 هجری قمری)، وی در باجور که از دهات منوفیه (مصر) است متولد شده و نزد پدر خود تربیت یافته و قرآن مجید را ازو آموخت، وی در سال 1212 بجامع ازهر رفت و تا سال 1213 که فرنسیس به ازهر آمد در آنجا ماند، سپس از آنجا خارج شد و به جیزه رفت و مدتی در آنجا بماند و سپس بزمانی که فرنسیس از ازهر خارج شد به ازهر بازگشت و بتحصیل علم پرداخت و محضر دانشمندان بزرگی را چون شیخ محمد امیرکبیر و شیخ عبداﷲ شرقاوی و جز آنان را دریافت و در مدتی کم آثار نجابت و بزرگی در او هویدا شد و بتدریس پرداخته کتب متعددی تألیف کرد، ریاست جامع ازهر در سال 1263 به او واگذار شد، و وی پیوسته قرآن را تلاوت مینمود، و در زمان ریاست خویش با وجود وظائف ریاست همچنان بتدریس مشغول بود و عباس پاشا در مجلس درس او در جامع ازهر حاضرمیشد و برای وی صندلی در خارج مجلس میگذاشتند تا برروی آن بنشیند، باجوری تا زمان پیری بدین شغل اشتغال داشت، سپس بعلل حوادثی که در الازهر ظاهر شد چهار تن به نیابت او زیر نظر شیخ مصطفی عروسی امور جامع ازهر را اداره کردند، کتابهای ذیل از تألیفات اوست:
1 - التحفهالخیریه، و آن حاشیه ایست بر الفوائدالشنشوریه (فرائض المذاهب الاربعه)، اول آن: الحمدﷲ الذی یرث الارض و من علیها و هو خیرالوارثین که آنرا بسال 1236 هجری قمری بپایان برد و آن در سال 1282 در مطبعۀ شاهین و در سال 1300 در چاپ خانه محمد مصطفی و در سال 1306 در مطبعهالازهریه و در سال 1308 در چاپ خانه المیمنیه بچاپ رسیده است،
2 - تحفهالمرید علی جوهره التوحید، تألیف برهان الدین اللقانی، و در حاشیۀ آن جوهرۀ مذکور طبع شده، چ بولاق بسال 1293 و نیز در مطبعۀ وادی النیل بسال 1279 و در المیمنیه بسال 1306 و در الازهریه بسال 1310 بچاپ رسیده است،
3 - تحقیق المقام علی کفایهالعوام فیما یجب علیهم من علم الکلام، و آن حاشیه ایست بر کفایهالعوام فضالی، آغاز حاشیه: الحمدﷲ العالم بالکلیات و الجزئیات ... که آنرا به اجازۀ شیخ خویش ’فضالی’ تألیف کرده و بسال 1223 از تدوین آن فراغت یافته است و در حاشیۀ آن کفایهالعوام مذکور چاپ شده و بسال 1285 و 1291 و در 1309 در بولاق و در 1298 در مطبعهالازهریه ودر 1298 در مطبعهالوهبیه و در 1303 در مطبعهالخیریهو در 1306 در مطبعۀ عبدالرزاق و در 1328 در مطبعهالمیمنیه بچاپ رسیده است،
4 - حاشیه الباجوری علی أم البراهین و العقاید تألیف سنوسی (توحید)، در حاشیۀ آن تقریر الشیخ احمد الاجهوری که بسال های 1293و 1300 و 1301 و 1302 در بولاق مصر چاپ شده و در حاشیۀ آن تقریر شیخ الانبابی بسال های 1279 و 1283 و 1289 و 1298 و 1304 و 1307 و 1310 و 1318 در حجر مصر بچاپ رسیده است،
5 - حاشیه (الباجوری) علی شرح ابن قاسم الغزی علی متن ابی شجاع (در فقه شافعی)، جزء دوم آن بسال های 1273 و 1285 و 1298 دربولاق و در 1303 در مطبعۀ شرف و در 1303 و 1326 در مطبعهالمیمنیه بچاپ رسیده است،
6 - حاشیه (الباجوری) علی رساله فی لااله الااﷲ، تألیف شیخ وی محمد الفضالی چ مطبعۀ عبدالرزاق بسال 1301،
7 - حاشیه (الباجوری) علی رساله الفضالی فی کلمهالتوحید، که در حاشیۀ آن رسالۀ مذکور چاپ شده و بسال 1320 در مطبعه المیمنیه بچاپ رسیده است،
8 - حاشیه (الباجوری) علی شرح السنوسی، مختصری است در علم منطق، ضمن مجموعه ای در مصر بسال 1292 و 1321 بچاپ رسیده است،
9 - حاشیه علی متن البرده للبوصیری چ بولاق 1302، مصر 1304، در حاشیۀ آن شرح الشیخ خالد الازهری علی البرده طبع شده، چ مطبعهالمیمنیه 1308 و مطبعهالازهریه 1308 و مطبعهالشرفیه 1311،
10 - حاشیه علی متن السلم المرونق للاخضری (در منطق)، در حاشیۀ آن متن السلم چاپ شده در مطبعهالکاستلیه بسال 1282 و بضمیمۀ تقریر الشیخ الانبابی در بولاق در سالهای 1286 و 1297 و مطبعهالخیریه 1304 و مطبعهالمیمنیه 1306 و مطبعهالازهریه 1308 بچاپ رسیده است،
11 - حاشیه علی متن السمرقندیه فی الاستعارات (بلاغت) چ مطبعه المیمنیه بسال 1324،
12 - حاشیه علی متن الشمائل النبویه للترمذی، رجوع به المواهب اللدنیه علی الشمائل المحمدیه (شمارۀ 17) شود،
13 - حاشیه علی مولد الشیخ احمد الدردیر چ مطبعهالخیریه 1304،
14 - رساله فی علم التوحید چ مطبعه المدارس بسال 1289 و مطبعۀ شرف بسال 1307،
15 - فتح الخبیر اللطیف بشرح متن الترصیف، و آن شرحی است بر الترصیف ابن عیسی عمری معروف به مرشدی (صرف)، چ مطبعهالمیمنیه بسال های 1310 و 1332 و در سال 1313 در مصر طبع شده است،
16 - فتح رب البریه علی الدره البهیه نظم الاجرومیه للعمریطی، در حاشیۀ آن الدره البهیهمذکور در مطبعۀ محمد مصطفی بسال 1302 و مطبعهالمیمنیه بسال 1309 چاپ شده است،
17 - المواهب اللدنیه علی الشمائل المحمدیه، و آن حاشیه ایست بر شمائل الترمذی، و در حاشیۀ آن متن شمایل چاپ شده است، طبع بولاق بسال های 1276 و 1302 و مطبعۀ محمد مصطفی 1301 و مطبعهالمیمنیه 1309 و 1330
لغت نامه دهخدا
(جِ)
شهرکی است در مشرق بغداد و بین بغداد و حلوان است و در ده فرسنگی بغداد قرار دارد. یاقوت گوید: آن نزه و پرنخل و سکنۀ آن بسیار است. و جماعتی از اهل علم و روایت از آنجا برخاسته اند. (معجم البلدان). منسوب بدان باجسری است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
کیفیت و حالت بادسر. عجب و تکبر کردن و مغرور و گردنکش بودن باشد. (برهان). عجب و تکبر و غرور و گردنکشی. (ناظم الاطباء). کله پربادی. کبر. نخوت. خودپسندی. خودبینی. ازخودپری. خودخواهی و غرور و سبک سری. (فرهنگ شاهنامۀ رضازادۀ شفق) :
آنکه درو بادسری راه کرد
هم ز بریدن سرش آگاه کرد.
امیرخسرو (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 197 ص آ).
رجوع به بادساری شود. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
تصویری از بادساری
تصویر بادساری
سبکسری، باد سری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادبری
تصویر بادبری
باد صبا، باد برین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با سره
تصویر با سره
ترشروی، اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجوری
تصویر تاجوری
تاج داری، سلطنت پادشاهی بزرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاجاری
تصویر قاجاری
منسوب به قاجار از ایل قاجار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بابلسری
تصویر بابلسری
منسوب به بابلسراز مردم بابلسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسری
تصویر نامسری
بی واگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باباری
تصویر باباری
پارسی تازی گشته پلپل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکتری
تصویر باکتری
موجود ذره بینی، میکروب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
عمل بازرس تفتیش
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و شغل باربر بردن بار بر دوش و پشت خود، اداره ای که مباشر امور حمل و نقل است اداره حمل و نقل نقلیه
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به بازار مردم بازار اهل بازار سوقه، مبتذل اثری که در آن رعایت اصول نشده و خالی از حس و حساب باشد اثری که فقط بمنظور انتفاع ساخته شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسری
تصویر باسری
((سَ))
سپری، تمام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باربری
تصویر باربری
((بَ))
عمل و شغل باربر، مؤسسه ای که امور حمل و نقل کالا را به عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادسرد
تصویر بادسرد
((دِ سَ))
آه، آسیب، گزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
عمل بازرس، تفتیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازاری
تصویر بازاری
اهل بازار، کاسب، مبتذل، اثری که در آن دقائق و احساسات هنری وجود نداشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باکتری
تصویر باکتری
((تِ))
میکروب، موجود ریز ذره بینی که با چشم غیرمسلح دیده نمی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بر سری
تصویر بر سری
((~. سَ))
علاوه بر، اضافه بر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوجاری
تصویر بوجاری
الک کردن غلات و حبوبات
فرهنگ فارسی معین