معنی بوجاری - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با بوجاری
بوجاری
- بوجاری
- پاک کردن غلات از سنگریزه و خار و خاشاک به وسیلۀ غربال
فرهنگ فارسی عمید
بوجاری
- بوجاری
- پاک کردن غلات و حبوب از خاک و خاشاک بوسیلۀ غربال، (فرهنگ فارسی معین)،
- بوجاری کردن، گرفتن فضول گندم و جو و برنج با غربال، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
بو جاری
- بو جاری
- پاک کردن غلات و حبوب از خاک و خاشاک بوسیله غربال
فرهنگ لغت هوشیار
بجواری
- بجواری
- منسوب به بجوار که محلۀ کبیره ای است در مرو در سمت پایین بلد. (از انساب سمعانی) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
بجواری
- بجواری
- ابوعلی حسن بن محمد بن سهلان خیاط بجواری شیخی صالح بود. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا