- ایقاف
- ور ستاد کردن (وقف کردن)، باز ایستادن، ستانیدن
معنی ایقاف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع حقف. توده های ریگ تل های شن و ریگ ریگ پشته ها
جمع وقف، املاکی که برای کمک به بینوایان بر مزارها یا مساجد وقف میشود
آسان گشتن
شکم درد
هزار کردن، پیمان، نیک گرداندن دوست کردن دوستی افکندن سازواری دادن، دوست شدن دوستی ورزیدن، الف و انس و خوی بکسی دادن یا بجائی، خو کردن، دوست کردن
بیقین دانستن
چیره شدن، خوار داشت، باز داشت خواسته
خوارزمی چاپلوس، انیشه (جاسوس) سخن چین (نمام)، هرزه گوی نمام سصخن چین ساعی
خوارزمی چاپلوس، انیشه (جاسوس) سخن چین (نمام)، هرزه گوی
افکندن، گرفتار کردن، هماهنگ کردن آوازها، شبیخون زدن افکندن در انداختن، شبیخون زدن تاختن، گرفتار کردن کسی را، هم آهنگ ساختن آوازها، نفراتی چند است در ازمنه محدوده المقادیر و در ادوار متساوی الکمیه با اوضاع مخصوصه که طبع سلیم و مستقیم درک آنها کند (مجمع الادوار)، عمل قضایی یک جانبه، جمع ایقاعات
هوشیار ساختن
کوتاه گردانیدن گردن را
بار کردن، گرانباری، گرانسنگی
بر افروختن، روشن کردن بر افروختن روشن کردن آتش افروختن
بیشرمیدن بی شرم گشتن
اندوهگین گردانیدن، اندوهگین شدن
آتش افروختن، روشن کردن آتش
بیدار کردن، هشیار کردن، آگاه ساختن
وقف ها، ایستادن ها، جمع واژۀ وقف
چهل و ششمین سورۀ قرآن، دارای ۳۵ آیه
یقین کردن، باور کردن، بی گمان دانستن، بی گمان شدن
دوست کردن
سازواری دادن
عهد و شبه اجازه
عهد و پیمان، قرار و مدار، موعد، عقد، قرار مدار، قول و قرار، بیعت
سازواری دادن
عهد و شبه اجازه
عهد و پیمان، قرار و مدار، موعد، عقد، قرار مدار، قول و قرار، بیعت
جمع حقف، توده های ریگ، تل های شن و ریگ
دوست کردن، به هم پیوست دادن، دوستی نمودن
بی گمان شدن، باور کردن، باور، یقین
افکندن، درانداختن، یورش بردن، تاختن، گرفتار کردن کسی، هم آهنگ ساختن آوازها، جمع ایقاعات
جمع یقظ، بیداران، هوشیاران
فرستادن، روانه کردن
برافروختن، آتش افروختن
عمل حقوقی بر اساس رضایت یکی از طرفین مانند طلاق دادن زن از طرف مرد، در موسیقی چگونگی جا به جا شدن صداها در زمان های محدود و نسبت های معین، وزن موسیقی