جدول جو
جدول جو

معنی ایفاد - جستجوی لغت در جدول جو

ایفاد
فرستادن، گسیل داشتن، روانه کردن
تصویری از ایفاد
تصویر ایفاد
فرهنگ فارسی عمید
ایفاد(اِ تِ)
برآمدن بر چیزی، (منتهی الارب) (آنندراج)، مشرف شدن و برآمدن بر آن، (ناظم الاطباء)، جمع واژۀ ایکه، (منتهی الارب)، بیشه، (آنندراج)، بیشه و انبوهی درختان، (غیاث)، درختان بهم پیچیده، انبوهی از هر درخت که باشد حتی از خرمابنان، بیشۀ درختان کنار و پیلو، (ناظم الاطباء)، رجوع به ایکه شود
لغت نامه دهخدا
ایفاد
فرستادن روانه کردن فرستادن روانه کردن: ایفاد مراسله
تصویری از ایفاد
تصویر ایفاد
فرهنگ لغت هوشیار
ایفاد
فرستادن، روانه کردن، ایفاد مراسله
تصویری از ایفاد
تصویر ایفاد
فرهنگ فارسی معین
ایفاد
ارسال، فرستادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اصفاد
تصویر اصفاد
بند کردن، کسی را زندانی کردن، عطا دادن، بخشیدن چیزی به کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انفاد
تصویر انفاد
نابود کردن، نیست کردن، تمام کردن، به آخر رساندن، به پایان رسیدن، سپری گشتن، بی توشه شدن، فرستادن، روانه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایجاد
تصویر ایجاد
آفریدن، هست کردن، به وجود آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احفاد
تصویر احفاد
فرزندزادگان، نوادگان، نبیرگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایقاد
تصویر ایقاد
آتش افروختن، روشن کردن آتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایقاد
تصویر ایقاد
بر افروختن، روشن کردن بر افروختن روشن کردن آتش افروختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایراد
تصویر ایراد
در آوردن، ذکر نمودن، بیان کردن، فرود آوردن، وارد ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
دسیاد دادن (دسیاد وعده)، ترسیدن، ترساندن بیم دادن سهم دادن ترساندن
فرهنگ لغت هوشیار
ویدا کردن (وفا ویدایی) انجام پیمان انجام دسیاد به جای آوردن توختن بسر آوردن وعده بپایان بردن وعده، حق کسی را تمام دادن، بعهد وفا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایفاز
تصویر ایفاز
شتاباندن به شتاب وا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایفاع
تصویر ایفاع
جمع یفع، کودکان بالیده گوالیدن کودک بالنده شدن کودک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایفاق
تصویر ایفاق
جور در آمدن، رده بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایکاد
تصویر ایکاد
استوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصفاد
تصویر اصفاد
چیزی به کسی بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلاد
تصویر ایلاد
زایاندن زایانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارفاد
تصویر ارفاد
یاری دادن، چیزی بخشیدن، زین ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احفاد
تصویر احفاد
نوادگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفاد
تصویر انفاد
نابود گردانیدن، نیست کردن، بی مال گشتن، به پایان رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفاد
تصویر اوفاد
جمع وفد، بالاهای کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاد
تصویر ایجاد
آفریدن و هست نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایتاد
تصویر ایتاد
میخ کوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احفاد
تصویر احفاد
جمع حافد و حفد، فرزند زادگان، نوادگان، یاران، خادمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصفاد
تصویر اصفاد
((اِ))
بند سخت برنهادن، عطا دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انفاد
تصویر انفاد
((اِ))
نابود کردن، به پایان رسانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایلاد
تصویر ایلاد
زایاندن، زایانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایقاد
تصویر ایقاد
فرستادن، روانه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایقاد
تصویر ایقاد
برافروختن، آتش افروختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایفاء
تصویر ایفاء
وفا کردن، حق کسی را تمام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایجاد
تصویر ایجاد
آفرینش، برپایی، گشایش، ساختن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایراد
تصویر ایراد
خرده، ناکارایی
فرهنگ واژه فارسی سره