معنی ایلاد
- ایلاد
- زایاندن، زایانیدن
واژههای مرتبط با ایلاد
ایلاد
- ایلاد
- زایاندن زایانیدن
ایلاد
- ایلاد
- زادن، (از ’ول د’) (منتهی الارب) (آنندراج)، زائیدن، (غیاث)، تولید، تولد کردن
میلاد
- میلاد
- تولد، صورت دیگری از مهرداد، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلیران ایرانی زمان کیکاووس پادشاه کیانی
اجلاد
- اجلاد
- جمع جلد، پوست ها پوسته ها
اولاد
- اولاد
- از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی در مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
الیاد
- الیاد
- ایلیاد، به یاد ایل، ال (ترکی) + یاد (فارسی)، نام منظومه ای منسوب به هومر
ایراد
- ایراد
- خرده، ناکارایی
ایجاد
- ایجاد
- آفرینش، برپایی، گشایش، ساختن
اولاد
- اولاد
- فرزندان
