جدول جو
جدول جو

معنی ایطاء - جستجوی لغت در جدول جو

ایطاء
در قافیه تکرار کردن قافیه های شعر در لفظ و معنی که از عیوب قافیه است، پایمال کردن
ایطای خفی: تکرار کردن قافیه های شعر به طوری که ظاهر نباشد مانند دانا و بینا، آب و گلاب، شاخسار و کوهسار
ایطای جلی: تکرار کردن قافیه های شعر به طوری که ظاهر باشد مانند دردمند و نیازمند، ستمگر و افسون گر، سیمین و زرین
تصویری از ایطاء
تصویر ایطاء
فرهنگ فارسی عمید
ایطاء
(اِ تِ)
پایمال کردن، (از ’وطء’) (غیاث اللغات) (آنندراج)، بسپردن دادن، یقال: اوطأ فرسه، ای حمله علیه فوطئه و اوطاء الشی ٔ فوطئه
لغت نامه دهخدا
ایطاء
پایمال کردن، شایگان آوردن، سپردن، وا داشتن به کاری، نا دانسته بسپردن، دادن بکسی چیزی را، بر کار نادانسته و ناپیدا فرمودن کسی را، قدم بر جای قدمی دیگر نهادن، باز گردانیدن قافیه ای دوبار، از بین بردن
فرهنگ لغت هوشیار
ایطاء
پایمال کردن، از عیوب قافیه و آن تکرار قافیه در شعر است
تصویری از ایطاء
تصویر ایطاء
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ طَءْ)
کندتر. درنگی تر. دیرآینده تر. دیرنده تر:
ابطاء من غراب نوح. ابطاء من فند.
ابطاء من مهدی الشیعه
لغت نامه دهخدا
(سِ)
درنگ کردن. درنگی شدن. آهستگی کردن. پس انداختن کاری را. درنگ آوردن. دیر کردن. دیر آمدن، کاهل شدن. کاهل ساختن. کاهل چاروا شدن. کاهل شدن چاروا کسی را
لغت نامه دهخدا
(اِ)
همدیگر گرفتن. (منتهی الارب). از همدیگر گرفتن. (ناظم الاطباء). همدیگر دادن و گرفتن. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
روان گردیدن آب دردرخت رز. (آنندراج) (منتهی الارب). و بدین معنی هم ناقص یایی است هم واوی: اغطی الکرام اغطاءً. (منتهی الارب). جاری شدن آب در درخت انگور: اغطی الکرم، جری فیه الماء. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(کَ /کِ)
ارطی برآوردن زمین.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ شطء، بمعانی شاخ و برگ درخت و کشت، و آنچه در گرد ریشه های درخت برآید. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به شطء شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
شطء، برآوردن درخت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ مطیه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و جمع واژۀ مطو و مطو. و مطا. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). و رجوع به مطیه و مطو و مطاء شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
بارگی گرفتن ستور را. (آنندراج) (از اقرب الموارد) : امطی الدابه امطاء، برای سواری گرفت آن ستور را. (ناظم الاطباء). بارگی گرفتن. سوار شدن
لغت نامه دهخدا
آزارش، آزاردن، رنجه داشتن، آزار دادن، اذیت کردن، رنج دادن، کسی را بیازردن، رنجاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیطاء
تصویر خیطاء
گردن دراز
فرهنگ لغت هوشیار
سفارش کردن، اندرز دادن، پیام فرستادن، سپردن، وحی کردن ، قرار دادن، اندرز دادن، وصیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایطان
تصویر ایطان
جایباش ساختن (جایباش مسکن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابطاء
تصویر ابطاء
درنگیدن کندی پس انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارطاء
تصویر ارطاء
بالندگی دختر بالنده شدن زن شدن دختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطاء
تصویر اخطاء
خطاکردن اشتباه کردن، منسوب بخطا کردن خطا گرفتن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشطاء
تصویر اشطاء
خوشه بر آوردن، شاخه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کنایه و اشاره، پر خیده نمار، لتره (سخن رمز)، گواژه (کنایه)، پیچه، نمار کردن اشاره کردن، اشاره کنایه رمز، تعریض خطاب بی اشارت و عبارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایداء
تصویر ایداء
قوت دادن، یاری دادن
فرهنگ لغت هوشیار
وحی فرستادن، یان فرستاده، مغز شویی، الهام کردن، اشاره کردن مطلبی را، در ذهن کسی افکندن، القا امری، در دل افکندن، خفا فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیطاء
تصویر عیطاء
مونث اعیط: دراز گردن
فرهنگ لغت هوشیار
ویدا کردن (وفا ویدایی) انجام پیمان انجام دسیاد به جای آوردن توختن بسر آوردن وعده بپایان بردن وعده، حق کسی را تمام دادن، بعهد وفا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایتاء
تصویر ایتاء
دادن، آوردن دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایذاء
تصویر ایذاء
آزار رسانیدن، اذیت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایتاء
تصویر ایتاء
((اِ))
دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایصاء
تصویر ایصاء
وحی کردن، وحی قرار دادن، اندرز دادن، سفارش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایفاء
تصویر ایفاء
وفا کردن، حق کسی را تمام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایلاء
تصویر ایلاء
بر عهده کسی قرار دادن، وصیت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعطاء
تصویر اعطاء
((اِ))
بخشیدن، دادن، بخشش، دهش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخطاء
تصویر اخطاء
خطا کردن، اشتباه کردن، منسوب به خطا کردن، خطا گرفتن بر کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایحاء
تصویر ایحاء
وحی فرستادن، الهام کردن، مطلبی را در ذهن یا دل کسی افکندن
فرهنگ فارسی معین