معنی ایلاء - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ایلاء
ایلاء
- ایلاء
- نزدیک نمودن، (از ’ول ی’) (منتهی الارب)، نزدیک گرداندن، (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)، نزدیک کردن و نزدیک شدن، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ایحاء
- ایحاء
- وحی فرستادن، یان فرستاده، مغز شویی، الهام کردن، اشاره کردن مطلبی را، در ذهن کسی افکندن، القا امری، در دل افکندن، خفا فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
ایلاف
- ایلاف
- هزار کردن، پیمان، نیک گرداندن دوست کردن دوستی افکندن سازواری دادن، دوست شدن دوستی ورزیدن، الف و انس و خوی بکسی دادن یا بجائی، خو کردن، دوست کردن
فرهنگ لغت هوشیار