جدول جو
جدول جو

معنی ایستایی - جستجوی لغت در جدول جو

ایستایی
استاتیک
تصویری از ایستایی
تصویر ایستایی
فرهنگ واژه فارسی سره
ایستایی
توقف، رکود، سکون
متضاد: پویایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روستایی
تصویر روستایی
مربوط به روستا مثلاً لباس روستایی، از مردم روستا، دهاتی مثلاً مرد روستایی، کنایه از ساده لوح، احمق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایستادن
تصویر ایستادن
سرپا بودن، برپا شدن، برخاستن، درنگ کردن، توقف کردن، کنایه از مقاومت کردن، اقامت کردن، شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایستادگی
تصویر ایستادگی
سرپا بودن، برپا بودن، کنایه از پایداری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیستاخی
تصویر بیستاخی
گستاخی، برای مثال بسیار شد این سخن فراخی / ز اندازه گذشت بیستاخی (امیرخسرو- مجمع الفرس - بیستاخ)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایستاده
تصویر ایستاده
برپا، سرپا، ساکن، بی حرکت
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به سیستان از مردم سیستان اهل سیستان سگزی، زبان و لهجه مردم سیستان
فرهنگ لغت هوشیار
عمل ایستاده قیام، مقاومت پا فشاری. یا ایستادگی بخودی خود. قایم بالذات بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایستادن
تصویر ایستادن
شکیبائی نمودن، توقف و درنگ کردن، حوصله کردن، صبر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایستادنی
تصویر ایستادنی
لایق ایستادن شایسته قیام مقابل نشستنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روستایی
تصویر روستایی
ساکن روستا کشاورز دهقان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایستاده
تصویر ایستاده
برپا، سرپا، متوقف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایستانی
تصویر بایستانی
باستانی، قدیم، کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
گرمسیری منسوب به استوا آن چیز یا آن کس که وابسته بمنطقه های گرمسیر دورادور خط استوا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوستایی
تصویر اوستایی
منسوب به اوستا. یا زبان اوستایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایستادن
تصویر ایستادن
((دَ))
برخاستن، توقف کردن، پایداری، عمل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایستادگی
تصویر ایستادگی
((دِ))
مقاومت، پایداری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روستایی
تصویر روستایی
کشاورز، دهقان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایستاده
تصویر ایستاده
((دِ))
برپا، سرپا، مراقب، قائم، مأمور، موظف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایستادگی
تصویر ایستادگی
استقامت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایستادن
تصویر ایستادن
متوقف شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
Stoic, Tropical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ایستاده
تصویر ایستاده
Erect, Standing
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ایستادن
تصویر ایستادن
Halt, Stand
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روستایی
تصویر روستایی
Rural, Rustic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
استادی
فرهنگ گویش مازندرانی
سکوت در سکوت مطلق
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
стоический , тропический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ایستاده
تصویر ایستاده
возвышенный , стоящий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ایستادن
تصویر ایستادن
остановиться , стоять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از روستایی
تصویر روستایی
сельский , деревенский
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ایستاده
تصویر ایستاده
aufrecht, stehend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ایستادن
تصویر ایستادن
anhalten, stehen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
stoisch, tropisch
دیکشنری فارسی به آلمانی