- اوردونه
- فرانسوی رست
معنی اوردونه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بخور مریم
اندرون داخل، باطن، مجموع اعضاانساجی که در داخل شکم زیر پرده جنب قرار دارند که شامل معده و روده ها و کبد و لوزالمعده و طحال و کلیتین و روده بند و صفاق و مثانه و سایر بافتهای داخل شکم میشوداحشا و امعا احشا
اندرون، درون، درونی، داخل، باطن، در علم زیست شناسی اعضای درون شکم جانوران از معده، کبد، روده ها و غیره، امعا، احشا
خلاف، معکوس، برعکس
محوطه
فرانسوی گوش گولی از بیماری ها (گویش گیلکی) خشج هم آوای رنج
چرخ، ارابه، گاری، هر چیز شبیه چرخ که دور خود بچرخد
ارابه گاری گردون: بگردونه ها بر چه مشک و عبیر چه دیبا و دینار و مشک و حریر، ارابه ای که توپ را حمل کند: توپهای بزرگ سنگ انداز را که در گنجه بود بنیروی اقبال شاهی از آب کر گذرانیده باعرابه و گردونه باردوی معلی آورد. یا گردونه داود. بنات النعش کبری، نعش (از بنات النعش)
برگشته، سرنگون، واژونه
جمع وارد، برای خرد داران (ذو العقول) درآیندگان پیشروان از راه رسیدگان دلیران
خانه ای که باچوب و علف پوشیده باشد
بیماری ویروسی در دو غدۀ بناگوشی که زیر مجرای شنوایی قرار دارد تولید می شود و موجب آماس و التهاب آن ها می گردد، بناگوشک
اردو
ورید، رگی که خون را به قلب برمی گرداند، سیاهرگ، رگ گردن، رگ های نمایان بدن
چوبی استوانه ای شکل که با آن خمیر نان را پهن می کنند، نورد
چوبی است استوانه یی دارای دنوسرباریک ومیان گنده که خمیرنان را بوسیله آن پهن سازند نورد، چوی که چرخ دور آن گردد محور