جدول جو
جدول جو

معنی اوریون

اوریون
بیماری ویروسی در دو غدۀ بناگوشی که زیر مجرای شنوایی قرار دارد تولید می شود و موجب آماس و التهاب آن ها می گردد، بناگوشک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اوریون

اوریون

اوریون
فرانسوی گوش گولی از بیماری ها (گویش گیلکی) خشج هم آوای رنج
اوریون
فرهنگ لغت هوشیار

اوریون

اوریون
بناگوشی. بیماری عفونی مسری ناشی از ویروس. علائمش آماس و دردناکی غدۀ بناگوشی و غدد دیگر بزاق و تب، و کمونش 12 تا 26 روز است. یک دفعه ابتلای به آن ایمنی همیشگی میدهد. ممکن است سبب ورم بیضه و عقم (قطع نسل) شود. (دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا

فوریون

فوریون
فوریان شکسته از یونانی تازی گشته تاغندست از گیاهان عاقرقرحا را گویند
فرهنگ لغت هوشیار

اموریون

اموریون
قبیله ای از نسل اَموربن کنعان بن نوح بودند. مردان این قبیله همگی بلندقامت و شجاع بودند و با قوم بنی اسرائیل دشمنی میورزیدند. (از اعلام المنجد) (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا

اطریون

اطریون
عصارۀ قثاءالحمار است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا

ادریون

ادریون
نام گلی است. (آنندراج). شاید صورتی از آذریون باشد
لغت نامه دهخدا

اگریون

اگریون
خشک ریشه ای که در پوست آدمی برآید و به تازی قوباء گویند. (ناظم الاطباء). نام مرض و علتی که آنرا به تازی قوبا گویند و به هندی داد خوانند. (از مؤید الفضلاء) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (از انجمن آرا). و رجوع به اکریون شود.
لغت نامه دهخدا

اکریون

اکریون
نام علتی است که آنرا به تازی قوبا و به هندی داد گویند. (آنندراج). نام بیماریی است که به دو سبب بروز می کند یکی بعلت خلط فاسد و دیگری بعلت قوت طبیعت. آنرا اردفن و پریون و به هندی داد و به تازی قوبا گویند. (از شعوری ج 1 ورق 122). و رجوع به اگریون شود، نوعی از دیبای سیاه (ناظم الاطباء) (برهان) (از غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا