جدول جو
جدول جو

معنی اوجع - جستجوی لغت در جدول جو

اوجع
(اَ جَ)
دردناکتر: ضرب الحبیب اوجع
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشجع
تصویر اشجع
شجاع تر، دلیرتر، پردل تر، دلاورتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوجب
تصویر اوجب
واجب ترین، لازم ترین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوجا
تصویر اوجا
درختی جنگلی از نوع نارون با پوست سخت و شکاف دار و برگ های بیضوی نوک تیز، اوجه، قره آغاج، لو، لی، قره غاج، گل پردار، ملج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوجه
تصویر اوجه
اوجا، درختی جنگلی از نوع نارون با پوست سخت و شکاف دار و برگ های بیضوی نوک تیز، قره آغاج، لو، لی، قره غاج، گل پردار، ملج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موجع
تصویر موجع
وجیع، دردناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توجع
تصویر توجع
دردمند شدن، دردناک شدن، از درد نالیدن، شکوه از درد کردن، برای کسی اندوه خوردن و اظهار همدردی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوجاع
تصویر اوجاع
وجع ها، دردها، بیماری ها، رنجوری ها، جمع واژۀ وجع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اورع
تصویر اورع
باورع تر، پرهیزکارتر، پارساتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوسع
تصویر اوسع
وسیع تر، فراخ تر، گشاده تر
فرهنگ فارسی عمید
(اِ جَ)
مرادف اشجع است در معنی اخیر. ج، اشاجع. رجوع به اشجع شود. (از منتهی الارب) ، آمادۀ گریستن شدن کودک. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). لب برچیدن. مهیا شدن کودک برای گریستن، در نیام کردن شمشیر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، برهنه کردن شمشیر را. از اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، آماده شدن تا سر کردن تیر را برای کسی. (منتهی الارب). اشحن له بسهم، استعد له لیرمیه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ جَ)
بانفعتر و نیکوتر. (ناظم الاطباء). انفع. مؤثرتر. (یادداشت مؤلف) : کان ذلک انجع دواء فیه لایعدله شی ٔ. (ابن البیطار). و اذا شرب (الغاریقون) ... نفع من الاستسقاء... او اخذ مصفی فهو انجع. (ابن بیطار)
لغت نامه دهخدا
(اَ جَ)
دلیرتر. شجاعتر. پردل تر. دلاورتر: احوص از مردمان روزگار اشجع و دلاورتر بود. (تاریخ قم ص 245). اسم تفضیل است و منه المثل: اشجع من اسامه. (اقرب الموارد) ، طعام پیه به گروهی دادن. (از ذیل اقرب الموارد). پیه خوراندن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از توجع
تصویر توجع
دردمند و رنجور گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضجع
تصویر اضجع
کژ دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اورع
تصویر اورع
با ورع تر پرهیزگارتر پارساتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوجه
تصویر اوجه
بزرگتر، با عظمت تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوجل
تصویر اوجل
ترسناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوجس
تصویر اوجس
اندکی می، اندکی خوراک، اندکی زمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوکع
تصویر اوکع
دراز گول فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موجع
تصویر موجع
دردناک، بدرد آورنده، دردآور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوجر
تصویر اوجر
ترسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوجب
تصویر اوجب
واجبتر، لازمتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشجع
تصویر اشجع
دلیر تر، نیرومندتر، شجاعتر، پردلتر، دلاورتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوجاع
تصویر اوجاع
دردها
فرهنگ لغت هوشیار
نام چند گونه درخت از تیره نارونان که در قسمتهای کم ارتفاع جنگلهای شمالی ایران میرویند اوجه وجه لی وله لو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوسع
تصویر اوسع
وسیعتر، فراختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشجع
تصویر اشجع
((اِ جَ))
دلیرتر، شجاعتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوسع
تصویر اوسع
((اَ یااُ سَ))
فراخ تر، وسیع تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوجب
تصویر اوجب
((اَ یا اُ جَ))
واجب تر، بایسته تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوجاع
تصویر اوجاع
جمع وجع، دردها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوجا
تصویر اوجا
اوجه، نام چند گونه درخت از تیره نارونان که در قسمت های کم ارتفاع جنگل های شمالی ایران می رویند، وجه، لی وله، لو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توجع
تصویر توجع
((تَ وَ جُُ))
دردناک شدن، از درد نالیدن، با کسی اظهار همدردی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موجع
تصویر موجع
((جِ))
به دردآورنده، دردناک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اورع
تصویر اورع
((اَ رَ))
پرهیزگارتر، پارساتر
فرهنگ فارسی معین