معنی اورع - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اورع
اذرع
- اذرع
- جمع ذراع، گزها (گز ذرع)، بازوان بازوها اسپ بد نژاد، تازی مام، زبان آور
فرهنگ لغت هوشیار
اورک
- اورک
- ریسمانی که شاخه درخت یا جایی مرتفع آویزند و در آن نشینند تاب خورند باد پیچ تاب
فرهنگ لغت هوشیار