- اهداب
- مژه چشم
معنی اهداب - جستجوی لغت در جدول جو
- اهداب
- جمع هدب، مژه های چشم، برگ های نازک و باریک، ریشه باریک جامه
- اهداب
- مژه ها، موی پلک چشم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خشکسالی بی بارانی
پیش کش
خوی، کار، شیوه
جمع ندبه، داغ ها، نشان ها، بر پوست کندگی زخم، خود به سیج افکندن، به رنج افکندن
جمع هدم، جامه های کهنه، گلیم های پشمینه
جمع هدف، نشانه تیر
پایمال کردن، هدر دادن
پیشکش، نیوتش، هدیه دادن، هدیه فرستادن
جامه ژنده جامه پاره بیدار کردن
انگبینه ما العسل
هدف ها، غرض ها، مقصودها، نشانه های تیر، جمع واژۀ هدف
جمع هدف
هدر ساختن، پامال کردن، مباح کردن خون کسی
دراز مژه
هدیه دادن هدیه فرستادن
پوست پوست ناپیراسته پوست خام پوست پوست نا پیراسته پوست دباغی نشده
هدیه فرستادن، هدیه دادن
پوستی که دباغی نشده باشد، پوست
Donation
пожертвование
Spende
пожертва
darowizna
doação
donazione
donación