جدول جو
جدول جو

معنی اهجاع - جستجوی لغت در جدول جو

اهجاع
(اِ تِ)
تسکین دادن گرسنگی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
اهجاع
گرسنگی نشاندن
تصویری از اهجاع
تصویر اهجاع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسجاع
تصویر اسجاع
سجع ها، سخن با قافیه گفتن ها، بانگ کبوتران، جمع واژۀ سجع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارجاع
تصویر ارجاع
سپردن کاری به کسی یا جایی، هدایت کردن به جای دیگر برای راهنمایی و اطلاعات بیشتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوجاع
تصویر اوجاع
وجع ها، دردها، بیماری ها، رنجوری ها، جمع واژۀ وجع
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ ثَ)
شب خفتن.
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو رَ دَ / دِ)
بر پهلو خوابانیدن کسی را بر زمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پهلوی کسی را بر زمین نهادن. (از اقرب الموارد). کسی را پهلو بر زمین نهادن. (تاج المصادر بیهقی). بر پهلو خوابانیدن، خوردن نبیذ ضری ّ را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ضری ّ شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
اضطجاع. بر پهلو خفتن. (ناظم الاطباء). رجوع به اضطجاع شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
دردناک ساختن، (از ’وج ع’) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، بدرد آوردن، (تاج المصادر بیهقی)، پر کردن شهرها رابعدل، (ازاقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
گردن راست دراز کردن. (از منتهی الارب) (آنندراج). راست دراز کردن گردن. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِغْ)
لرزیدن از خشم یا از ضعف یا از ترس و تب. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). لرزانیدن. (المصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا
قافیه در سخن آوردن. (غیاث) ، بردن باد ابر را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
خداوند شتران گزیده شدن.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
برآمدن بر کسی یا بر چیزی بناگاه.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ هجم. کاسۀ بزرگ. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به هجم شود، شتاب باریدن ابر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
مهمل و بی شبان گذاشتن شتر را.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ هجل. زمین همواریست میان کوه یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج). هجال. هجلات. هجول. (منتهی الارب). و رجوع به هجل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ رَ)
نیکو جوان گردیدن ناقه و فزون شدن در پیه و در رفتار. (منتهی الارب) (آنندراج). بانشاط شدن ماده شتر. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ هجر. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ هجر به معنی نیمروز و زوال و جز آن. (منتهی الارب). و رجوع به هجر شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ سجع. آوازهای کبوتر و فاخته. (غیاث) ، پستان بشکم وادوسیدن از بی شیری. (تاج المصادر بیهقی). خشک شدن پستان و بر سینه چفسیدن: اسحق الضرع، خشک شد پستان شیرده و بر شکم چسبید. (از منتهی الارب) ، سائیده شدن. بسوده شدن. (بحر الجواهر). نرم شدن سول اشتر. (تاج المصادر بیهقی) : اسحق خف البعیر، سوده شد سپل شتر. (از منتهی الارب) ، دور کردن. (تاج المصادر بیهقی) : اسحق فلاناً، دور گردانید فلان را. اسحقه السفر، دور کرد او را سفر. (منتهی الارب) ، چیزی با هم آوردن
لغت نامه دهخدا
(اِ)
به آوند شیر خورانیدن شتر بچه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در ظرف به شتر بچه شیر دادن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
بازگردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) : ارجعه اﷲ.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اثر کردن علف در ستور و سخن و پند در مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تأثیر بخشیدن یا پدید آمدن اثر دوا و علف و وعظ و خطاب در کسی یا حیوانی. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
تصویری از اهجاد
تصویر اهجاد
خفتن، خوابانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهجام
تصویر اهجام
جمع هجم، پیلپا ها، قدح بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاع
تصویر ایجاع
بدرد آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوجاع
تصویر اوجاع
دردها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاع
تصویر انجاع
شیر دادن به کودک، کار سازی پند اندرز، رهایی یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسجاع
تصویر اسجاع
جمع سجع، آوازهای کبوتروفاخته، سخنهای با قافیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارجاع
تصویر ارجاع
باز گردانیدن، رجوع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاع
تصویر ایجاع
به درد آوردن، دردمند کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوجاع
تصویر اوجاع
جمع وجع، دردها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسجاع
تصویر اسجاع
جمع سجع، آواز خوش پرندگان، سخن موزون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارجاع
تصویر ارجاع
((اِ))
بازگردانیدن، رجوع کردن امری، احاله، حواله، مفرد ارجاعات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارجاع
تصویر ارجاع
باز فرستادن، فرستادن
فرهنگ واژه فارسی سره