جمع واژۀ سجع. آوازهای کبوتر و فاخته. (غیاث) ، پستان بشکم وادوسیدن از بی شیری. (تاج المصادر بیهقی). خشک شدن پستان و بر سینه چفسیدن: اسحق الضرع، خشک شد پستان شیرده و بر شکم چسبید. (از منتهی الارب) ، سائیده شدن. بسوده شدن. (بحر الجواهر). نرم شدن سول اشتر. (تاج المصادر بیهقی) : اسحق خف البعیر، سوده شد سپل شتر. (از منتهی الارب) ، دور کردن. (تاج المصادر بیهقی) : اسحق فلاناً، دور گردانید فلان را. اسحقه السفر، دور کرد او را سفر. (منتهی الارب) ، چیزی با هم آوردن