معنی ایجاع
- ایجاع
- به درد آوردن، دردمند کردن
واژههای مرتبط با ایجاع
ایجاع
- ایجاع
- بدرد آوردن
ایجاع
- ایجاع
- دردناک ساختن، (از ’وج ع’) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، بدرد آوردن، (تاج المصادر بیهقی)، پر کردن شهرها رابعدل، (ازاقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
ارجاع
- ارجاع
- باز گردانیدن، رجوع کردن
اسجاع
- اسجاع
- جمع سجع، آوازهای کبوتروفاخته، سخنهای با قافیه
ارجاع
- ارجاع
- باز فرستادن، فرستادن
ایجاد
- ایجاد
- آفرینش، برپایی، گشایش، ساختن
انجاع
- انجاع
- شیر دادن به کودک، کار سازی پند اندرز، رهایی یافتن
اوجاع
- اوجاع
- دردها
ایناع
- ایناع
- رسیده شدن پخته شدن میوه
