- انهمام
- پیر شدن، گداخته شدن: پیه یا یخ، پخته شدن چون سبزی
معنی انهمام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ویرانگری، نابودی، ویران کردن
همراه
به باد دشنام گرفتن، پیر گشتن
بسته شدن، استوار شدن
جد و کوشش کردن در کاری کوشیدن در کاری سخت سر گرم شدن بامری پای افشردن، ستیزه کردن، پافشاری
فشرده شدن، همزه نهادن
فرو ریختن ریزان شدن آب
کهنه شدن جامه، دریدن جامه
تحلیل رفتن غذا، هضم شدن
خرد و شکسته شدن
ویران شدن، از پا در آمدن، عمارت، پایمالی و خرابی
اشک باریدن، خانه ویرانی، گود افتادن چشم
اندوهگینی اندوهگنی فرو پوشیدگی
فراهم آمدن، با هم آمدن
شکسته شدن، هزیمت یافتن، شکست خوردن لشکر
ویران شدن، خراب شدن، ویرانی، ویران کردن
پیوستن چیزی به چیز دیگر، ضمیمه شدن، پیوستگی
شکسته شدن، ویران شدن، فروریختن، ریخته شدن آب یا باران، روان گردیدن اشک
کوشیدن در کاری، سخت سرگرم شدن به کاری و مبالغه کردن درآن
اندوهگین کردن به مرگ نزدیک شدن
چاه روبی، خانه روبی خانه تکانی
پیشوا گرفتن، به مادری برگزیدن
دلسوزی اندوه دیگران خوردن
بویش بوییدن
آهنگیدن، پیروی
هماهنگی
بستناکی، یخ زدن، بستانکی