معنی انضمام
- انضمام((اِ ض ِ))
- ضمیمه شدن، پیوستگی
واژههای مرتبط با انضمام
انضمام
- انضمام
- همراه
انضمام
- انضمام
- فراهم آمدن، با هم آمدن
انضمام
- انضمام
- پیوستن چیزی به چیز دیگر، ضمیمه شدن، پیوستگی
انضمام
- انضمام
- الحاق، پیوست، پیوستگی، ضمیمه
انثمام
- انثمام
- به باد دشنام گرفتن، پیر گشتن
انزمام
- انزمام
- بسته شدن، استوار شدن
انهمام
- انهمام
- پیر شدن، گداخته شدن: پیه یا یخ، پخته شدن چون سبزی
انغمام
- انغمام
- اندوهگینی اندوهگنی فرو پوشیدگی
انثمام
- انثمام
- ریخته شدن برکسی بسخن زشت. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). یقال: انثم علیه بقول قبیح. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انثیال. (از اقرب الموارد). رجوع به انثیال شود.