جدول جو
جدول جو

معنی انقضاع - جستجوی لغت در جدول جو

انقضاع(اِ تِ)
دور شدن و بعید گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دور شدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انقضا
تصویر انقضا
سپری شدن، به سر آمدن، نابود گردیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انقطاع
تصویر انقطاع
قطع شدن، بریده شدن، گسستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انقلاع
تصویر انقلاع
برکنده شدن، از بیخ وبن کنده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انقضاض
تصویر انقضاض
افتادن، افتادن و فرود آمدن بنا، فرود آمدن چیزی بر چیزی، رفتن ستاره، فرو شدن ستاره
فرهنگ فارسی عمید
(اِ خِ)
فروتنی و خضوع و اطاعت کردن مر دیگری را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پنهان شدن و درآمدن مرغ در آشیانۀ خود. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). داخل شدن پرنده در آشیانۀ خود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پهلوبه پهلو گشتن و بی قراری کردن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). خوابیدن در شب و از این پهلو به آن پهلو کردن و نخوابیدن. (از شرح قاموس) ، افتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، از بیخ و بن افتادن دیوار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). از بیخ و بن درافتاده شدن دیوار. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِذْ)
پراکنده و گشاده گردیدن ابر از هوا و دل از غم. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). از بین رفتن اندوه از دل و بلا از شهرها. (از اقرب الموارد). واشدن میغ. (تاج المصادر بیهقی). باز شدن ابر. باز شدن هوا. صافی شدن هوا. ازمهلال. امزهلال. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
سپری شدن و نابود گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نابود شدن و منقطع گردیدن. (از اقرب الموارد). بسرآمدن. (ترجمان القرآن جرجانی) (غیاث اللغات). سپری شدن و بسرآمدن روزگار. (تاج المصادر بیهقی). بسرآمدن مدت. (مصادر زوزنی). گذشتن. برسیدن. رسیدن. منقضی گشتن. تقضی. انصرام. (یادداشت مؤلف).
- انقضاء اجل، منقضی شدن مدت. سرآمدن مهلت. (یادداشت مؤلف).
- انقضاء مدت، سر آمدن. بسر آمدن. انصرام آن. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
افتادن دیوار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیفتادن بنا. (ترجمان القرآن جرجانی) (تاج المصادر بیهقی). افتادن بنا. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
جدا شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، یک نوع گیاهی در افریقا که مانند تریاق سموم استعمال می کنند. (ناظم الاطباء). جدوار. ماه پروین. (از شعوری ج 1 ورق 130). و رجوع به جدوار شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ حَ)
برکنده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
فروماندن در راه از قافله. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یقال: انقطع به (مجهولاً). (از ناظم الاطباء) ، گاوزبان، ناخنک. (ناظم الاطباء). و رجوع به شنجار و حمیرا شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
انقطاع. (ناظم الاطباء). بریده شدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انبضاع
تصویر انبضاع
بریده شدن، انقطاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقباع
تصویر انقباع
پنهان شدن، به آشیانه خزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ریزش در ساختمان، فرود: در ستارگان، کوس بستن فرود آمدن، تاختن، افتادن بسرعت (بناو غیره)، رفتن ستاره سقوط سریع ستاره، جمع انقضاضات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقطاع
تصویر انقطاع
فرو ماندن در راه از قافله، بریده شدن، قطع شدن
فرهنگ لغت هوشیار
برکندگی برکنده شدن از بیخ کنده شدن از بیخ بر آمدن از ریشه در آمدن، بر کندگی. برکنده شدن، برکندگی
فرهنگ لغت هوشیار
گذشتن، به سر آمدن، سپری شدن، نابود گردیدن، سپری شدگی، نابودی، سچش، نابود گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاع
تصویر انقاع
در آغشتن، خیسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقضاض
تصویر انقضاض
((اِ قِ))
افتادن به سرعت (بنا و غیره)، رفتن ستاره، سقوط سریع ستاره، جمع انقضاضات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انقطاع
تصویر انقطاع
((اِ قِ))
بریده شدن، گسستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انقلاع
تصویر انقلاع
((اِ قِ))
برکنده شدن، از بیخ برکنده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انقضاء
تصویر انقضاء
((اِ قِ))
به سر آمدن، سپری شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انقطاع
تصویر انقطاع
گسست
فرهنگ واژه فارسی سره
انفصال، جدایی، بریدگی، پارگی، گسستگی، گسیختگی، انشقاق، قطع، فروکش
متضاد: اتصال، پیوستگی، وصل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
Expiration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
истечение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
Ablauf
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
закінчення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
wygaśnięcie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
过期
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
expiração
دیکشنری فارسی به پرتغالی