جدول جو
جدول جو

معنی انقلاع

انقلاع((اِ قِ))
برکنده شدن، از بیخ برکنده شدن
تصویری از انقلاع
تصویر انقلاع
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انقلاع

انقلاع

انقلاع
برکندگی برکنده شدن از بیخ کنده شدن از بیخ بر آمدن از ریشه در آمدن، بر کندگی. برکنده شدن، برکندگی
فرهنگ لغت هوشیار

انقلاع

انقلاع
برکنده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا

اندلاع

اندلاع
بیرون آمدن زبان، بیرون آمدن شمشیر، کلان شدن شکم، فروهشتن شکم، افروخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار

انقلاب

انقلاب
برگشتگی دگرگونی، زیر و رویی زیرور و شدن، خیزش (قیام) آشوب شورش برگشتن از حالی بحالی دگر گون شدن، زیر و رو شدن وا گردیدن بر گشتن، بر گشتگی تغییر تحول تبدل، شورش بی آرامی، شورش عده ای برای واژگون کردن حکومت موجود و ایجاد حکومتی نو، شورش دل منش گردا استفراغ قی، انقلاب در عناصر بمعنی تبدیل صورتی بصورت دیگر است و آن همان کون و فساد است، جمع انقلابات. برگشتن، بازگردانیدن، واژگون شدن و برگشتن از کاری، آشوب و شورش، انعکاس
فرهنگ لغت هوشیار