جدول جو
جدول جو

معنی انفخانی - جستجوی لغت در جدول جو

انفخانی(اُ فُ / اِ فِ)
مرد پرگوشت از فربهی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به انفخان و انفخانه و انفخانیه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خان خانی
تصویر خان خانی
ویژگی مملکتی که در هر قسمت آن خان یا امیری حکمرانی می کند، ملوکالطوایفی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جان خانی
تصویر جان خانی
نوعی جوال بزرگ و خشن
فرهنگ فارسی عمید
(اَمْ بَ)
ثریدانبخانی، ثرید که در آن بخار و گرمی باشد یا طعامی است که نان کاک را در روغن زیت (زیتون) بریان کنند تا بیاماسد و بر آن آب افشارند پس نرم و فروهشته گردد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اُ فُ نَ)
زن پرگوشت از فربهی. انفخانیه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به انفخان و انفخانی و انفخانیه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
بسیارگوی و یاوه درای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بسیارگوی. مفرط در گفتار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اُ فُ / اِ فِ)
مرد پرگوشت از فربهی. انفخانی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به انفخانی شود
لغت نامه دهخدا
(اُ فُ نی یَ)
زن پرگوشت از فربهی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به انفخان و انفخانی و انفخانه شود، باقی ماندن ناقه گشاده پا جهت درد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). میان پای ازهم بازماندن از درد. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انفعالی
تصویر انفعالی
منسوب به انفعال: کیفیات انفعالی جنبش انفعالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خان خانی
تصویر خان خانی
حکومتی که در هر گوشه آن خان یا امیری حکمفرما باشد ملوک الطوایفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفرادی
تصویر انفرادی
تکی اوازیک منسوب به انفراد فردی مقابل جمعی: زندگی انفرادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفصالی
تصویر انفصالی
منسوب به انفصال یا تناسخ انفصالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانخانی
تصویر خانخانی
چند فرمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتخابی
تصویر انتخابی
اختیار شده و برگزیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانفشانی
تصویر جانفشانی
عمل جان فشاندن فدا کردن جان، زحمت سخت کوشش بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانخانی
تصویر جانخانی
جوال بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصفهانی
تصویر اصفهانی
منسوب به اصفهان. ساخته اصفهان، از مردم اصفهان اهل اصفهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفجانی
تصویر انفجانی
یاوه داری گزافگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانفشانی
تصویر جانفشانی
((فَ یا فِ))
جان فدا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مندخانی
تصویر مندخانی
((مَ نِ))
خانه ویران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خان خانی
تصویر خان خانی
حکومتی با دولت مرکزی ضعیف، که هر بخش از کشور برای خود امیری داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جانخانی
تصویر جانخانی
نوعی کیسه بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انفصالی
تصویر انفصالی
منصوب به انفصال، برکنار شده، کارمند انفصالی، جدا شده، بخش انفصالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انفعالی
تصویر انفعالی
منسوب به انفعال، مربوط به انفعال، جنبش انفعالی، مبتنی بر خواسته های دیگران نه تصمیم گیری و اراده شخصی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انیرانی
تصویر انیرانی
خارجی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انفرادی
تصویر انفرادی
تنهایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتخابی
تصویر انتخابی
گزینشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انفجاری
تصویر انفجاری
Explosive, Exploding, Implosive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انتخابی
تصویر انتخابی
Choice, Select, Electively, Selective, Selectively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انفجاری
تصویر انفجاری
взрывной , взрывчатый , имплозивный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انتخابی
تصویر انتخابی
выбранный , выборочно , избирательный , избирательно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انفجاری
تصویر انفجاری
explosiv, implosiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انتخابی
تصویر انتخابی
gewählt, wahlweise, ausgewählt, selektiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انفجاری
تصویر انفجاری
вибуховий , імплозивний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از انتخابی
تصویر انتخابی
вибраний , вибірково , вибірковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی