جدول جو
جدول جو

معنی انفصالی

انفصالی
منصوب به انفصال، برکنار شده، کارمند انفصالی، جدا شده، بخش انفصالی
تصویری از انفصالی
تصویر انفصالی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انفصالی

انفعالی

انفعالی
منسوب به انفعال، مربوط به انفعال، جنبش انفعالی، مبتنی بر خواسته های دیگران نه تصمیم گیری و اراده شخصی
انفعالی
فرهنگ فارسی معین

انفعالی

انفعالی
منسوب به انفعال: کیفیات انفعالی. جنبش انفعالی. (فرهنگ فارسی معین). مقابل فعلی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

انفصال

انفصال
منفصل شدن، جدا شدن، جدایی، گسستگی، برکنار شدن از کار و شغل
انفصال
فرهنگ فارسی عمید