معنی مندخانی
- مندخانی((مَ نِ))
- خانه ویران
واژههای مرتبط با مندخانی
زندخانی
- زندخانی
- منسوب است به زندخان. (از انساب سمعانی). رجوع به مادۀ قبل شود
رودخانی
- رودخانی
- یکی از آلات ذوات الاوتار که بر آن چهار وتر بندند و بر نصف وی پوست کشند و بر آن پرده ها بندند و و آن مانند عود قدیم است
زندگانی
- زندگانی
- حیات، زیستن، زنده بودن
زندگانی
- زندگانی
- زنده بودن، زیستن حیات، عمر، حیات، آنچه به زندگی جمعیِ انسان ها بستگی دارد
صندلانی
- صندلانی
- فارسی]، صندل فروش، عطرفروش، داروفروش، عطار
هندوانی
- هندوانی
- ساخته شده در هند، کنایه از شمشیری که در هند می ساخته اند،
برای مِثال زبان در میان دو لب چون نیامی / که ناگه از او برکشی هندوانی (منوچهری - ۱۳۹)
بندخانه
- بندخانه
- زندان، جایی که محکومان و تبهکاران را در آنجا نگه می دارند، محبس، بندیخانه
صندلانی
- صندلانی
- دارو ساز پیله ور
مژدگانی
- مژدگانی
- خبر خوش و نوید و بشارت
