- انفاذ
- روان گردانیدن روانه کردن فرستادن فرمان گستری در گذرانیدن دستینه نهادن روان کردن امر اجرا کردن حکم انجام دادن فرمان: در انفاذ امر عالی ساعی خواهم بود، در گذرانیدن کار، فرستادن روانه کردن گسیل داشتن راهی کردن، اجرای حکم، ارسال اعزام فرستادگی، جمع انفاذات
معنی انفاذ - جستجوی لغت در جدول جو
- انفاذ
- روان کردن، فرستادن، اجرا کردن حکم و فرمان
- انفاذ ((اِ))
- اجرا کردن فرمان، امضای عهد نمودن، فرستادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کم و اندک
رخنه کردن
یکسو گردانیدن، نجات دادن، رهانیدن
مانده گردانیدن کم دادن
دراز بینی پوزه دار
غنیمتها که از کفار گیرند، هبه
درویش گردیدن، بی چیز شدن، نفقه دادن، خرج کردن
جمع نفس، دم ها کوالیدن (حرف زدن کودک)، نو آموختن نوآموزی، شوخ
جمع نفس، دمها، نفسها، روانها، آوازها، سخنها
رمانیدن، چیر فرمانی
نابود گردانیدن، نیست کردن، بی مال گشتن، به پایان رسیدن
رهانیدن، نجات دادن، جدا کردن
نفس ها، دم ها، زمانهای کوتاه، جمع واژۀ نفس
نابود کردن، نیست کردن، تمام کردن، به آخر رساندن، به پایان رسیدن، سپری گشتن، بی توشه شدن، فرستادن، روانه کردن
دادن یا بخشیدن مال به کسی، نفقه دادن به کسی، خرج کردن مال، بی چیز شدن
هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۷۵ آیه، بدر، در فقه نفل
جمع نفل، غنیمت ها، بهره ها
جمع نفس، دم ها، نفس ها
جاری بودن امر و حکم، فرو رفتن و گذشتن چیزی از چیز دیگر مثل فرو رفتن تیر در هدف و گذشتن از آن
روائی، جریان، درگذر زندگی، نفوذ، تاتیر
بسیار نافذ
جمع انفاذ
ارسال داشتن فرستادن