جمع واژۀ طفذ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ طفذ، بمعنی گور باشد. (آنندراج). جمع واژۀ طفذ، بمعنی قبر. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). رجوع به طفذ شود، محتاج طلب گردانیدن کسی را. از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ملجاء کردن کسی را به خواستن. ضد است، اطلاب آب و گیاه، دور شدن از آن چنانکه جز بطلب و جستن بدان نرسند. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). دور شدن آب و گیاه که بلاطلب حاصل نشود. (از منتهی الارب) (آنندراج). دور شدن آب و جز آن که بدون طلب حاصل نشود. (ناظم الاطباء). دور شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، اطلاب فقر کسی را، نیازمند کردن وی را به طلبیدن. (از اقرب الموارد)