- انطباق
- برابری، سازش
معنی انطباق - جستجوی لغت در جدول جو
- انطباق
- موافق و برابر شدن
- انطباق
- موافق شدن، برابر شدن، یکسان گشتن، برابر شدن چیزی با چیز دیگر، با شرایط خود را وفق دادن
- انطباق ((اِ طِ))
- برابر شدن، یکسان گشتن، برابری، یکسانی، جمع انطباقات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع انطباق
روان شدن روانگی، گشاده رویی گشاده زبانی گشاده شدن روان شدن رها شدن، گشاده رو شدن، گشادگی رهایی. یا انطلاق لسان. گشاده زبانی
نگاشته شدن چاپ نگاشت نگاشته شدن نقش پذیرفتن نگار بستن، چاپ شدن بچاپ رسیدن، مهر پذیرفتن، نگار پذیری نقش پذیری، چاپ، جمع انطباعات
پخته شدن
گشاده شدن، رها شدن، گشاده رو شدن
چاپ شدن، نقش پذیرفتن، نقش شدن چیزی بر چیزی
هم عقیده شدن جمعی برای کاری
به حرکت آوردن، به سخن آوردن
طبق ها، پوشش ها، جمع واژۀ طبق
به نطق آوردن، به سخن آوردن، گویا ساختن
پوشاندن، تا کردن، بر هم نهادن، اجماع کردن بر کاری، گرد آمدن و هم رای شدن گروهی برای کاری
адаптировать
anpassen
адаптувати
dostosować
adaptar
adattare
adapter
aanpassen
ปรับตัว
beradaptasi
अनुकूलित करना