معنی انطلاق - فرهنگ فارسی معین
معنی انطلاق
- انطلاق((اِ طِ))
- گشاده رو شدن، روان شدن، رها شدن
تصویر انطلاق
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با انطلاق
انطلاق
- انطلاق
- روان شدن روانگی، گشاده رویی گشاده زبانی گشاده شدن روان شدن رها شدن، گشاده رو شدن، گشادگی رهایی. یا انطلاق لسان. گشاده زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
انطلاق
- انطلاق
- رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (ترجمان القرآن جرجانی) (از اقرب الموارد). بشدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) ، خوابانیدن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
انفلاق
- انفلاق
- پاره پاره گشتن شکافتگی شکافته شدن، شکافتگی. شکافته شدن
فرهنگ لغت هوشیار